خدمات تلفن همراه

صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - ضرورت حفظ وحدت و پرهيز از تفرقه - 3 دي 1357

عنوان : ضرورت حفظ وحدت و پرهيز از تفرقه
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 3 دي 1357
تاریخ قمری : 23 محرم 1399
جلد : 5

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اظهار تاسف از حمايت دولتهاي اسلامي از شاه
من از دو جهت تاسف دارم : يك جهت اينكه با اين همه خونريزيها كه در ايران مي شود، چنانكه در مشهد و بسياري از جاهاي ديگر كشتار شده است ، زخميهاي زيادداريم . همين امروز باز يك برخوردهايي بوده است در بلاد، و در عين حال باز اين دولتها، دولتهاي استفاده چي اي كه پشتيباني اظهار مي كنند، و دولتهاي ديگري مثل دولتهاي اسلامي ، تاكنون از طرف دولتها پشتيباني نسبت به ملت ايران اظهار نشده است .از ملتها شده است لكن از دولتها تاكنون هيچ اظهار پشتيباني از ملت ايران نشده است . واين بسيار موجب تاسف است كه دولتهايي خودشان را به اسم دولت اسلامي معرفي مي كنند و مع ذلك در طول يك سال و بيشتر كه ايران در خاك و خون كشيده شده است به دست عمال شاه ، آنها اظهار پشتيباني نكردند از ملت ؛ بلكه بعضي آنها اظهار پشتيباني از دولت هم كرده اند! پشتيباني از شاه را هم بعضي از آنها اعلام كرده اند. و اين موجب بسيار تاسف ماست .
هشدار در مورد اختلافها و جناح بنديها
تاسف ديگري كه بيشتر از اين است اين است كه در عين حال كه شاه و طرفدارهاي شاه تشبثات زياد مي كنند و به هر چيز مي توانند متوسل مي شوند براي نجات ، مع الاسف در بين جناح مقابل - كه جناح خلق و اسلام است - مي بينيم كه بعض اختلافات ايجادمي شود. من حالا بايد عرض كنم كه اصل اين احزابي كه در ايران از صدر مشروطيت پيداشده است ، آنكه انسان مي فهمد اين است كه اين احزاب ندانسته به دست ديگران پيداشده است ؛ و خدمت به ديگران بعضي از آنها كرده اند. من اينطور احتمال مي دهم كه درساير ممالك - كه آن وقت مهم انگلستان بوده است - آنها يك احزابي درست كردندبراي به دام انداختن ممالك عقب افتاده و ممالكي كه از آنها استفاده مي خواستند بكنند.احزاب در آنجا اينطور نبوده است كه دو حزب مثلا با هم به حسب واقع يك اختلافي بكنند و يكي از آنها به نفع دولتشان يا مملكتشان ، يكي آنها به خلاف او يك چيزي بگويد. لكن احزاب را به نظر مي رسد كه درست كرده اند براي اينكه ديگران هم به آنهااقتدا كنند در درست كردن احزاب .
هدف از تشكيل احزاب سياسي در شرق
در ممالك ما، و خصوصا در مملكت ايران ، از اول كه احزاب درست شده است ،اينها - هر جمعيتي يك حزبي درست كردند دشمن با احزاب ديگر. يك صحنه مبارزه بين احزاب . و اين از باب اين بوده است كه چون خارجيها مي خواستند از اختلاف ملتها،از اختلاف توده هاي مردم استفاده كنند، يكي از راههايي كه موجب اين مي شود كه اختلاف پيدا بشود و مردم با هم در يك مسائلي مجتمع نشوند، قضيه احزاب بوده است .حزب درست مي كردند. اين حزب حزب مثلا "دموكرات "، اين حزب حزب "توده "، آن حزب حزب چه "عدالت " - نمي دانم چه . در آن وقتها يك اسماي ديگر داشت ، كم كم اسما هم اروپايي شد! اينها در ممالك خودشان يك چيزي درست مي كنند، صورت است ، واقعيت ندارد؛ به واسطه آن صورت ممالك ديگر را به دام مي اندازند، كه آنهاوقتي كه احزاب درست مي كنند واقعا با هم دشمن مي شوند. حزب كذا با حزب كذا، اينهابا هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مي كنند در دشمني كردن با هم . وقتي بنا شد كه آن اشخاصي كه موثر هستند، آن اشخاصي كه اميد اين است كه مملكت به واسطه آنها اصلاح بشود، اينها تمام قوايشان را صرف كنند در اينكه خودشان به جان هم بيفتند، دعوا كنند خودشان با هم ، تمام نوشته هايشان بر ضد هم ، هر كدام ديگري را ردكند، هر كدام ديگري را طرد كند و اينها، يا بعضي آنها دانسته اين كارها را مي كردند، و ازعمال ابتدايي خارجيها بودند، و [يا] بعضي آنها هم ملتفت قضيه نبودند كه دارند آنها رامي كشند به يك راهي كه مخالف با مصلحت كشور خودشان است .
اساسا باب احزاب ، از اول كه پيدا شده است و اينها با هم جنگ و نزاع كردند، به نظرمي رسد كه با دست ديگران [بوده ] براي اينكه اينها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع يك توده اي مي ترسند، از اين جهت به واسطه اينكه اينها مجتمع با هم نشوند و مربوط باهم نباشند، اين امر را كردند و خودشان هم يك چيزي ، صورتي آنجا درست كردند كه اينها ببينند كه مثلا در مجلس انگلستان حزب كارگر داريم و حزب مثلا كذا؛ خوب ما هم خوب است داشته باشيم ! اما آنها يكجور ديگر فكر مي كنند، اينهايي كه از آنها اخذمي كنند يك جور ديگري فكر مي كنند. اينها وقتي كه با هم دو حزب تشكيل دادند، دوجبهه مخالف و دو جبهه دشمن تشكيل مي دهند! اين دشمن اوست ، او هم دشمن اوست ، و آنها استفاده اش را مي كنند! آنها بازي مي دهند اينها را كه البته مملكت متمدن بايد حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد؛ خوب پس ما هم بايد احزاب داشته باشيم ! امااحزابي كه ما درست مي كنيم اينطوري است كه اين حزب با آن حزب تمام عمرش راصرف مي كند در اينكه اين او را بكوبد و او اين را بكوبد.
از اول اينطوري زاييده شد احزاب در ايران - به حسب نظر من . حالا هم كه به صورتهاي ديگري درآمده است ؛ حالا هم انسان مي بيند كه اينها باز با هم همين طوردشمني مي كنند و مخالفت مي كنند. و اين را هم من احتمال مي دهم كه يك دستي ازخارج در كار باشد. همين ديشب دو - سه نفر، چند نفري كه از يك جايي آمده بودند،شكايت از اين مي كردند كه در فلان جا كه ما هستيم دستجات با هم مخالفند؛ اين از اوبدگويي مي كند، او از او بدگويي مي كند. و اين موجب تاسف است كه شمايي كه يك جمعيتي هستيد در خارج ، يك ثروتي هستيد از مملكت ما در خارج ، و بايد اسلام ،كشور شما از شما استفاده كند، فردا كه وارد در كشورتان مي شويد بايد استفاده بدهيد به كشور، كشور خودتان را آباد كنيد، الان با هم در اينجا به جنگ و گريز هستيد؛ و به قولآن شخص هر فردي كه از ايران وارد مي شود در مثلا فرودگاه ، يك دسته اي مي روند اورا مي برند و بر ضد ديگري تبليغات مي كنند تا او را بكشند طرف خودشان .
اجتناب از اختلاف
شما مي دانيد داريد چه مي كنيد؟ مي دانيد داريد چه ضرري به خودتان و به كشورخودتان مي رسانيد؟ شما مي بينيد كه الان در ايران كه يك وحدت كلمه - في الجمله - پيداشده است چطور لرزانده است همه تختها و تاجها را و همه ابرقدرتها را؟ همه به دست و پا افتاده اند؟ اين را مي بينيد؟ مي بينيد كه الان در ايران كه جناحها با هم نزديك شدند يك قدري ، دانشگاه با روحانيت نزديك شده ، روحانيت با دانشگاه نزديك شده ،بازار با دانشگاه و با روحانيت يكي شده اند - در صورتي كه باز اختلافات في الجمله اي هست و بعد عرض مي كنم - شما مي بينيد كه الان يك وحدت في الجمله اي كه در ايران پيدا شده است ، امريكا را آنجا متزلزل كرده و شوروي را آنجا متزلزل كرده ؛ و اين قلدرهاهم در خود ايران به دست و پا افتاده اند و همين آدمكشيها و همين تشبثاتي كه اين مرد(1)مي كند براي همين است كه مي بيند كه مردم با هم مجتمع شده اند و چه بكنيم كه اين اجتماع رفع بشود، چه بكنيم كه به هم بزنيم اين را!
آفات اختلاف و تفرقه
شما بدانيد كه اين كارهايي را كه مي كنيد يا از دست غير داريد، اتباع (2) از غير مي كنيدو ديگران شما را وادار مي كنند به اينطور كارها، براي اينكه اين وحدتي كه الان در ايران پيدا شده [و] در اين جناحهاي خارجي ، كه اينها هم اشخاص موثري هستند، در خارج هستند، در اينها هم اگر يك وحدتي پيدا بشود ضرر زياد مي شود براي خارج ، دنبال اين افتادند كه جناح داخل را به يكجور با هم مخالف كنند، جناح خارج را هم به يكجور باهم مخالف كنند، اينها را هم با آنها با يكجور ديگر مخالف كنند. شما مي دانيد كه داريدبه نفع ديگران فعاليت مي كنيد [و] خودتان متوجه نيستيد؟ مي دانيد كه اين مخالفت امروز در يك وضعي كه ايران واقع شده است ، در يك وضع حساسي كه بين موت وحيات الان ايران واقع شده ، اين مخالفتهاي شما با هم چه ضرري به اين نهضت اسلامي ايران مي زند؟ اگر شما با هم اجتماع كنيد، اين جبهه هاي مختلفي كه داريد، هر ده تاي شما، صدتاي شما با هم جمع شديد يك اسمي روي آن گذاشتيد، اين اسمها را كناربگذاريد و همه با هم بشويد و يك اسم داشته باشيد، و اتفاق كلمه داشته باشيد، همان طوري كه مي بينيد ايران متزلزل كرده است اين ابرقدرتها را، اين قدرت شما هم در خارج به ايران منضم مي شود و بيشتر آنها متزلزل مي شوند لكن آنها از شما مي خواهند الان استفاده كنند. استفاده از شما اين است كه شما را به جان هم بيندازند. اين كي است ؟ جبهه ملي ! آن كي است ؟ نهضت آزادي ! آن كي است ؟ جوانان چه ! آن كي است ؟ گروه كذا!آن كي است ؟ گروه كذا! گروههاي مختلف ، متعدد؛ پيش هركس كه بروي از ديگري تكذيب مي كند؛ هر جناحي دشمن جناح ديگر است . اين چه معنا دارد بين يك توده هايي ، كه اينها با هم در يك مقصد عالي شريكند و آن اينكه بايد ريشه اين ظلم كنده بشود، بايد دست اين ابرقدرتها از مملكت ما كوتاه بشود؛ همه تان موافقيد با اين .
اين اختلاف شما كه الان هست و هر روز هم ريشه دارتر مي شود و من در اين سه ماهه كه بودم نتوانستم كه اين معنا را از بين ببرم و مايوس شدم از شماها، شماها مي دانيد چه ضرري داريد به اسلام مي زنيد، چه ضرري داريد به كشور خودتان مي زنيد و چه خدمتي داريد به امريكا مي كنيد و شوروي يا انگلستان ؟ خدمت لازم نيست كه شما بيرق آنها را به دوش بكشيد و دور بيفتيد؛ همين خدمت است كه شما خودتان را از ارزش مي اندازيد،خودتان را از فعاليت مي اندازيد، تمام قواي شما صرف اختلافات بين خودتان مي شود،صبح تا عصر با هم دعوا داريد. شما با هم يك كلمه بشويد به ضد ديگري ، بعدها فرصت هست از براي اينكه شما يك مقاصد شخصي - اگر خداي نخواسته داشته باشيد - اعمال بكنيد. چرا مقاصد شخصي خودتان را داخل مي كنيد در اين امور؟ چرا در يك نهضت اسلامي اينقدر هواي نفس داريد شماها كه نمي گذاريد با هم مجتمع بشويد و نمي توانيدباهم مجتمع بشويد؟ يك قدر كنار بگذاريد اين هواهاي نفسانيه را. اين يك تاسف است كه من از شما جوانهاي خارج دارم بدون اينكه نظر به شخص معيني باشد - از همه .
نغمه شوم "اسلام منهاي روحانيت "
يك تاسفي هم از داخل دارم . ما چندين سال است كه زحمت كشيديم و دانشگاه رابه ملاها، به مدارس علوم قديمه ، به طلاب علوم قديمه نزديك كرديم ؛ بازار را به اين هردو؛ بازار با آنها نزديك بود با آن جهت ، با دانشگاه نزديك كرديم ؛ اين جبهه هاي مختلف را با هم نزديك كرديم و هميشه سفارش كرديم به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيد تا بتوانيد يك كاري انجام بدهيد؛ اگر هر كدام يك جناح خاصي باشد، يك طرف خاصي بكشد و او طرف ديگري بكشد، اين اول استفاده اش مال اجانب است . آنها الان كه ديدند يك وحدتي در ايران پيدا شده و رو به وحدت دارد مي رود و ممكن است تمام جناحها با هم يك بشوند، و آن روزي كه تمام جناحها با هم يك شدند فاتحه هم شوروي خوانده مي شود و هم امريكا خوانده مي شود و هم هر كشوري بخواهد دخالت كند در امور شما و هم اين بساط ظلم و تعدي از بين مي رود، وقتي كه ديدند اينطور شده است ، باز افتاده اند توي كار براي اينكه جناحها را از هم جدا كنند، جبهه ها را از هم جداكنند. باز فعاليت شروع شده از جانب دستگاه و از جانب اجانب و از جانب عمال آنها به اينكه آخوند را بگويند كه نه ، ما مثلا فلان فرد را قبول داريم ؛ اين استثنائي است ! (3) لكن علماي ديگر را قبول نداريم . اين يك نغمه اي است كه گاهي مي كنند. من اين را از اول گفتم كه آقا اگر شما آخوند را استثناء كنيد از جمعيت خودتان ، هيچ كاري نمي توانيد انجام بدهيد؛ براي اينكه توده ها با اينها هستند؛ اينها مظهر اسلامند، اينها مبين قرآنند، اينهامظهر نبي اكرمند. مردم اينها را اين جور شناخته اند؛ مردم علاقه دارند به دين خودشان ،علاقه دارند به اسلام خودشان . آن علاقه اي كه به اسلام دارند، علاقه اي به علماياسلامي دارند. اگر شما بخواهيد از اينها جدا بشويد و اينها را منها كنيد، هيچ كاري ازتان نمي آيد. همان سيلي اول شما را مي زنند و بيرونتان مي كنند. چنانچه ديديم كه آن روزي كه اين جماعت وارد كار نبودند، شماها در انزوا خوابيده بوديد، هيچ كاري هم از شمانمي آمد. وقتي كه اين جماعت آمدند و مردم همه دنبال اين آمدند، بازارها با اينهاهست ، كشاورزها با اينها هستند، صنعتگرها و كارگرها، مسلمند همه اينها؛ وقتي مسلم شدند همه آنها، علاقه به خدا دارند، علاقه به پيغمبر خدا دارند، علاقه به اميرالمومنين دارند. اينها هم همانها هستند؛ يعني دارند ترويج از آنها مي كنند. اينها تمام عمرشان راصرف كرده اند در اينكه كلمات ائمه اسلام را و پيغمبر اسلام را و احكام ائمه اسلام ،پيغمبر اسلام را و احكام خدا را به مردم برسانند. كسي كه هفتاد سال عمرش را صرف اين معنا كرده و مردم او را به اين سمت شناختند، مردم دنبالشان هستند. اين معنايي كه حالازمزمه مي شود كه ما مثلا زيد را قبول داريم و ديگران را قبول نداريم ، اين يك امري است كه در دهن شما انداخته اند. عمال خارجي شما را مي خواهند جوري بكنند كه منصرف كنند از علماي خودتان . اگر منصرف شديد از علماي خودتان - شما يك تيپ علي حده آنها يك تيپ علي حده - هر دو از بين مي رويد. شماها با آنها مخالفت مي كنيد،شما هم يك جمعيتي هستيد و شما بدانيد كه منهاي آخوند، هيچ كاري شما پيش نمي بريد. شما در هر شهري كه برويد مي بينيد كه آن كس كه شهر دستش هست ومي تواند شهر را ببندد، باز بكند، باز يك ملاست . شما تجربه كنيد در تمام اين تعطيلات ،تجربه كنيد ببينيد كه يكي از جناحها توانسته بازار را ببندد؟ آنكه بازار را بسته و به حكم اوبازار را مي بندند، آن عبارت از ملاها هستند كه امر مي كنند. و آنكه ملاها را پيش مي بردبراي اين است كه اينها براي خدا دارند حرف مي زنند، و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. اين مطلب را كنار بگذاريد كه منهاي آخوند. نمي شود آقا. شمابخواهيد مملكتتان را اصلاح كنيد، منهاي آخوند اصلاح بردار نيست . از آن طرف هم اگر آخوند بخواهد بگويد كه منهاي دانشگاه ، منهاي جبهه هاي سياسي ، آن هم صحيح نيست براي اينكه آن هم كارشناس لازم دارد. شما كارشناس اسلامي هستيد و قواعداسلام را مي دانيد لكن بعض مسائل سياسي را شماها هم نمي توانيد حلش كنيد؛ محتاج به اينها هستيد. شما نمي خواهيد كه خودتان برويد حكومت بكنيد، شما يك شغل ديگري داريد. شما حكومت لازم داريد؛ شما اجزاي ادارات لازم داريد؛ ادارات شما، حكومت شما - عرض مي كنم - لشكر شما، جيش شما، همه اينها با اين جبهه ها تحصيل مي شود؛ بااين دانشگاهها و با اين دانشجوهاي خارجي و داخلي مملكت ما بايد اداره بشود. اگرعلاقه داريد شما به اسلام ، علاقه دارند آن جبهه ديگر به اسلام ، با علاقه به اسلام نمي شود كه با هم بنشينيد دعوا كنيد امروز! امروز دعوا كردن انتحار است ، خودكشي است . امروز اختلافات خودكشي است . سليقه تو جور نمي آيد با مثلا حرف فلان آدم ،نبايد الان اختلاف ايجاد بكنيد. ما همه مسلم هستيم و زير بيرق اسلام همه مي خواهيم جنگ بكنيم ، همه مي خواهيم مبارزه كنيم . خدا مي داند كه اگر اين اجتماع درست بشودو همه شما و همه جبهه ها زير اين بيرق بيايند و دست از آن كارهايي كه داشتند بكشند،بعد از چند روز تمام مي شود اين مسائل . اينها حالا دارند استفاده از همين چيزها مي كنند،از همين حرفها استفاده مي كنند. آن روزي كه - مثلا فرض كنيد كه - يك تظاهراتي مي شود، دو تا هم از خودشان ، يا خير دوتا هم آدمي كه بي عقل است درمي آيد يك شعار ديگري مي دهد مقابل همه اين بيست و چند ميليون جمعيت - اين غلط است ، اين انحراف است ، اين انحراف فكري است ، اين نفهمي است ، اين خدمت به غير است ، اين خدمت به كارتر است . تو نمي فهمي ؛ آنها از خدا مي خواهند كه شما حالا همه با هم اختلاف پيدا كنيد و آن بكشد براي حزب كذا و آن بكشد براي حزب كذا. دست برداريداز اين حرفها، همه وارد بشويد زير يك بيرق : بيرق اسلام . اگر اسلام نباشد هيچ چيزنيستيم ما. همه ما را كلمه اسلام جمع كرده با هم . همه زير كلمه توحيد، زير پرچم توحيدبياييد. وقتي كه همه مجتمع شديد زير پرچم توحيد، تمام كارها اصلاح مي شود.
ضرورت اتحاد همه اقشار در مبارزه با شاه
اين تاسف دارد كه بعد از سالهاي طولاني كه ما زحمت كشيديم و حرف زديم وخطابه خوانديم و نوشتيم ، باز آدم مي بيند كه زمزمه اي ، چند تا آدم بي اطلاع ، جوانبي اطلاع ، زمزمه اين را مي كند كه ما فلان آخوند را، فلان سيد را قبول داريم اماآخوندهاي ديگر را قبول نداريم ! اين غلط است . من آنها را قبول دارم . من ارادتمند آنهاهستم . همه بايد قبول داشته باشيم . يا مثلا يك كسي بگويد كه نخير، ما دانشگاه را قبول نداريم ! ما دانشگاه را قبول داريم ، ما دكترها را قبول داريم ، ما اطبا را قبول داريم ؛ ماجناحهاي سياسي را قبول داريم . همه بايد با هم باشيم آقا امروز؛ زير يك بيرق و آن بيرق لا اله الا الله است . اين يك پيامي است كه من الان مي دهم و ان شاءالله مي رسد به ايران و به ساير ممالكي كه بچه هاي ما در آنجا هستند، كه آقا دست برداريد از اين خودپرستي و ازاين خودخواهي . . . . انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله ؛ (4) قيامتان براي خدا باشد. اگر قيام براي خدا نباشد كاري از او نمي آيد. قيامتان براي خدا باشد نه براي هواهاي نفساني كه هركسي بكشد طرف خودش . همه با هم مجتمع بشويد. براي خدا همه با هم مجتمع بشويد واين تشتت و اختلاف و اينها: كه من از حزب كه ام ، من از حزب كذا، من از جبهه كذا، من از جبهه كذا هستم ، اينها را دست از آن برداريد. نمي توانيد دائما دست برداريد، موقتابراي خاطر خدا، براي خاطر مليت ، براي خاطر كشور، براي هرچه مي خواهيد حساب بكنيد، موقتا دست برداريد تا اين بساط كنده بشود - اين بساط قلدري و آدمكشي و زير پاكردن همه حقوق ما از بين برود؛ اين مرد جاني از بين برود كه دارد الان مردم را قتل عام مي كند. بعد از آن ، آن وقت فرصت زياد است كه بنشينيد با هم دعوا كنيد. امروز نكنيداين كار را. نمي گويم آن وقت بكنيد؛ البته هيچ وقت نبايد بكنيد لكن الان وضع حساس است . الان وضع امر داير بين موت و حيات يك ملت است . مسئوليد شما پيش خداي تبارك و تعالي ؛ مسئوليد پيش ملت اسلام . من از خداي تبارك و تعالي بيداري همه رامي خواهم . خداوند همه ما را هدايت كند. خداوند همه ما را به طريق مستقيم الهيت راهنمايي فرمايد. خدا همه شما را سالم بدارد. [آمين حضار].
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 78,387,031