ص 93
(پس از شنیدن تهاجم یکى از افسران معاویه، نعمان بن بشیر به عین التّمر، سرزمین آباد قسمت غربى فرات و کوتاهى کوفیان در سال 39 هجرى در کوفه فرمود) 1-نکوهش کوفیان گرفتار کسانى شده ام که چون امر مى کنم فرمان نمى برند، و چون آنها را فرا مى خوانم اجابت نمى کنند. اى مردم بى اصل و ریشه، در یارى پروردگارتان براى چه در انتظارید آیا دینى ندارید که شما را گرد آورد و یا غیرتى که شما را به خشم وا دارد 2-علل شکست و نابودى کوفیان در میان شما به پاخاسته فریاد مى کشم، و عاجزانه از شما یارى مى خواهم، امّا به سخنان من گوش نمى سپارید، و فرمان مرا اطاعت نمى کنید، تا آن را که پیامدهاى ناگوار آشکار شد، نه با شما مى توان انتقام خونى را گرفت، و نه با کمک شما مى توان به هدف رسید. شما را به یارى برادرانتان مى خوانم، مانند شترى که از درد بنالد، ناله و فریاد سر مى دهید، و یا همانند حیوانى که پشت آن زخم باشد، حرکتى نمى کنید. تنها گروه اندکى به سوى من آمدند که آنها نیز ناتوان و مضطرب بودند، «گویا آنها را به سوى مرگ مى کشانند، و مرگ را با چشمانشان مى نگرند». مى گویم: («متذائب» یعنى مضطرب، از «تذاء بت الرّیح» یعنى وزش باد گوناگون و مضطرب گشت، و ذئب (گرگ) را ذئب نامیدند چون در رفتن اضطراب دارد).