خدایا براى پیروزى بر قریش و یارانشان از تو کمک مى خواهم، که پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند، و همگى براى مبارزه با من در حقّى که از همه آنان سزاوارترم، متّحد گردیدند و گفتند: ص 447 «حق را اگر توانى بگیر، و یا اگر تو را از حق محروم دارند، یا با غم و اندوه صبر کن، و یا با حسرت بمیر» به اطرافم نگریستم دیدم که نه یاورى دارم، و نه کسى از من دفاع و حمایت مى کند، جز خانواده ام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد. پس خار در چشم فرو رفته، دیده بر هم نهادم، و با گلوى استخوان در آن گیر کرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم، و در فرو خوردن خشم در امرى که تلخ تر از گیاه حنظل، و دردناک تر از فرو رفتن تیزى شمشیر در دل بود شکیبایى کردم (این گفتار در ضمن خطبه هاى گذشته آمد لکن به خاطر اختلاف روایت آن را دوباره آوردیم) .