صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - قيامي الهي - وابستگيهاي همه جانبه - زاغه نشيني دهقانان - 28 مهر 1357

عنوان : قيامي الهي - وابستگيهاي همه جانبه - زاغه نشيني دهقانان
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 28 مهر 1357
تاریخ قمری : 17 ذي القعده 1398
مکان : قم
جلد : 4

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
قيامي فراگير و همگاني در راه اسلام
وقتي مواجه بشوم با اين اشخاصي كه همه اميد زندگي شان را در راه خدا داده اند،جوانهاشان را داده اند، رنجها را كشيده اند، من وقتي مواجه بشوم با اين صورتهاي انساني ، جز اينكه براي خودم يك احساس حقارتي بكنم نمي توانم چيزي بگويم . من هميشه اين مطلب در ذهنم بوده است كه در مقابل ملت ايران كه الان همه چيزشان رادارند در راه اسلام مي دهند و در مقابل اين پدرهاي جوان از دست داده من خدمتي نكرده ام ، . . . نتوانسته ام دينم را به اين آقايان ، به اين اشخاصي كه براي خدا اقدام به قيام كردند، . . . ادا كنم جز اينكه در پيشگاه حق تعالي عذر تقصير بخواهم كه ما همه بندگان اوهستيم ، همه تسليم در مقابل اراده او هستيم ، همه جان نثار احكام مقدس او هستيم .
و ملت ايران امروز براي همين معني كه اسلام را زنده كند، و احكام اسلام را زنده كند، قيام كرده است ؛ و قيامي كرده است كه در تاريخ اسلام ، در تاريخ ايران ، سابقه ندارديك همچو قيام ريشه داري و اساس داري هم ؛ ابعاد اين قيام تمام قشرها را گرفته است ،اختصاص به يك دسته اي دون دسته اي ديگر ندارد. سابق ايام اگر قيامي مي شد، مثلانهضتي بود، روحانيون مثلا بودند، جناحهاي سياسي خارج بودند؛ يا از طرف جناحهاي سياسي بود، جناحهاي ديگر خارج بودند؛ يا بازاريها امري را مي خواستند انجام بدهند،جناحهاي ديگر بي تفاوت بودند؛ اما امروز با دست خداي تبارك و تعالي با اراده حق تعالي ، ايران تمام جناحهايش با هم پيوند كرده اند: جناحهاي سياسي ، جناحهاي عرض كنم ؛ روحاني ، بازاري ، بچه هاي دبستاني تا جوانهاي دانشگاهي و دبيرستاني ؛ همهبا هم راه افتاده اند و قيام كرده اند، و همه هم يك مطلب را مي خواهند.
استقلال ، آزادي ، سرنگوني پهلوي ، از آرمانهاي مردمي
يك همچو قيامي سابقه ندارد در تاريخ كه تمام قشرها رو به يك جهت باشند، همه يك مطلب را خواهش داشته باشند؛ فريادشان همه بلند باشد و بگويند كه ما آزادي مي خواهيم ، ما استقلال مي خواهيم . مقدمه آزادي و استقلال اين [است ] كه اين سلسله خبيثه اي [را] كه از اولي كه روي كار آمده تا حالا جز اينكه براي ايران و براي اسلام ضررداشته باشد، كاري نكرده است ، اين را ما نمي خواهيم . همه با هم ؛ بچه هاي كوچك ، الان وقتي كه اين بچه ها از دبستان خارج مي شوند يا از دبيرستان خارج مي شوند، توي خيابانها كه راه مي افتند كه بروند منزلهايشان ، شعارشان ، مرگ بر شاه است . و اين يك مساله اي نيست كه دست بشر بتواند اينطور مردم را با هم مجتمع كند و همه قشرها با هم به يك راه بروند، اين يك دست غيبي الهي است كه بايد ما بر آن اميدوار باشيم و من اميددارم به اينكه اين اجتماع كه مثل سيل راه افتاده است هر چه در مقابلش هست اينها رابكند و از بين ببرد.
هر قوه اي كه باشد با قوه ملت [نمي تواند در بيفتد]؛ يك ملت وقتي كه قيام كرد ومطلبش هم مطلبي بود كه حق بود؛ يعني در هر [يك ] از جوامع بشر[ي ] اين مطلب راعرضه بدارند، همه حق مي دهند به آنها؛ مي گويند شما چه مي خواهيد كه اعتصابات راه انداختيد؟ چه مي خواهيد كه جوانهايتان را داريد مي دهيد؟ چي مي خواهيد كه روحانيونتان را در محبس مي كنند، تبعيد مي كنند؟ چه كاري داريد كه سياسيونتان رامي گيرند، حبس مي كنند، و بازاريهايتان را زجر مي دهند شكنجه مي دهند؟ چه مي خواهيد كه اينقدر فرياد مي زنيد؟ مي گويند كه ما مي خواهيم اسير نباشيم تحت قدرتهاي بزرگ . ما مي خواهيم كه مملكت خودمان مال خودمان باشد؛ مملكت خودمان را خودمان اداره بكنيم . ما مي خواهيم آزاد باشيم ، نه مثل آزادي اي كه شاه به ما مي دهد.اين آزادي كه شاه به ما مي دهد، اين براي خودش خوب است و براي عائله خودش خوب است ، اين جور آزادي ! اين آزادي كه او مي دهد مثل اين "آشتي " كه دولتمي كند همه اش خونريزي است ! آزادي همه اش حبس است ، همه اش زجر است ! اينهاهمه با هم دست به هم داده اند و با يك صدا دارند صدا مي كنند كه ما آزادي و استقلال مي خواهيم .
ارتش انگلي ، دست ساز مستشاران امريكايي
ما نمي خواهيم كه وقتي مي رويم سراغ نظاميهايمان (1)، وقتي مي رويم سراغ لشكرمان ، امريكايي ها بيايند اداره اش بكنند؛ . . . تحت نظارت مستشارهاي امريكايي باشند؛ يك ارتش انگل درست كنند، يك ارتشي كه مال ايران را صرف در راه آنان بكنند و آنها تحت نظارت و تربيت مستشارهاي امريكايي براي امريكايي ها بخواهند كاربكنند. وقتي كه نظام آن را مي بيني يك همچو نظامي [است ]! وقتي اصل آقاي شاهش رامي بيني ، آن را هم متفقين اينجا گذاشتند. خودش گفت اين را كه "متفقين صلاح ديدند كه من باشم " پدرش را هم كه انگليسها گذاشتند! راديو دهلي هم اعلام كرد اين مطلب را در[آن ] وقت ، در جنگ عمومي (2) راديو دهلي اعلام كرد اين مطلب را كه "ما رضاشاه راآورديم و بعد خيانت به ما كرد و مي بريمش "؛ بردندش به جزيره موريس ، و به جهنم فرستادندش .
فرهنگ استعماري
وقتي كه فرهنگش را ملاحظه مي كنيم ، مي بينيم كه اين فرهنگ فرهنگ استعماري است ؛ يعني فرمايشي است ؛ يعني مامور كرده اند. ايشان مي گويد كه كتاب مي نويسد"ماموريت [براي ] وطنم "! درست مي گويد كه براي وطنش "ماموريت " دارد! از طرف امريكايي ها هم ماموريت دارد! ماموريت دارد كه اين وطن را، اين جوانهاي وطن راضايع بكند، اينها را عقب بنشاند، مملكت را به حال عقب ماندگي نگه بدارد كه در آن رشد حاصل نشود؛ در طبقه جوان رشد حاصل نشود كه در مقابل امريكا بايستد بگويدآقا چه مي خواهيد از جان ما؟ فرهنگش را كه ملاحظه مي كنيم مي بينيم كه ما چقدر سال است كه مدرسه داريم ، هفتاد سال تقريبا از عمر دارالفنون مي گذرد، تقريبا؛ و چقدرسالهاست كه ما دانشگاه داريم ، و حالا يك لوزتين كه مي خواهد شاه عمل بكند يا بچه شاه عمل بكند، از امريكا يا از جاي ديگر باز طبيب مي آورند. يا هر كس يك قدرتي داشته باشد مي رود خارج عمل مي كند؛ اگر يك مريضي باشد مي رود در خارج مرضش را معالجه مي كند؛ پس معلوم مي شود كه ما [دانشگاه ] نداشتيم . ما دانشگاه نداريم ؛ اگر ماداشتيم كه بايد خودمان اداره كنيم ، بايد طبيب از خودمان باشد. وقتي هم كه مي خواهنديك بنايي درست كنند، يك سدي درست بكنند، حتي يك اسفالتي بكنند، حتي يك جاده اي بكشند، باز هم كارشناسهاي خارجي . اگر ما كارشناس داريم ، پس چرا از خارج مي آوريد؟ اگر داريم و مي آوريد، خيانت مي كنيد؛ يعني به [ايراني ها] محول نمي كنيد،خيانت مي كنيد. اگر نداريم هم خيانت كرديد؛ براي اينكه به ملت ما خيانت كرديد كه بعداز اين همه سال حالا باز بايد يك بنايي كه درست مي كنيم ، يك سدي كه درست مي كنيم ، يك محلي بخواهيم براي [كاري ]، درست بكنيم ، بايد باز از خارج بياوريم ؛ ازامريكا يا از اروپا كارشناس بياوريم .
وابستگي شديد اقتصادي
به هر [شئون ] آن ، كه شما نگاه بكنيد مي بينيد كه لنگ است . به اقتصادش نگاه كنيد كه مصيبت است . الان احتياج مملكت ايران به خواربار [به خارج ] در [حدود] يازده ماه - آنطوري كه كارشناسها مي گويند - يا يازده ماه الا سه روز احتياج به خارج دارد؛ يعني ياسي روز يا سي و سه روز ايران مي تواند [خود را از نظر غذايي ] اداره بكند. زراعتش ياكشتش زايد بر سي روز يا سي و سه روز را بايد از خارج بياورند، و مي بينيد كه دارند ازخارج مي آورند. "اصلاحات ارضي " آقا به اينجا منتهي شد كه يك بازاري درست كردبراي امريكا، كه امريكا چيزهايي كه بايد بريزد دور، به ما بفروشد! نفت ما را كه دارنداينطور مي برند كه بعد از سي سال ديگر، به قول شاه بعد از سي سال ديگر تمام مي شود. نه اينكه نفت تمام مي شود، نفت را تمام دارند مي كنند. دارند با اين لوله هاي بزرگ كه بهاندازه اين اتاق شايد بعضيهايشان بزرگي اش باشد، به اندازه قامت انسان [يا] زيادتر . . .دورش هست ، قطرش هست ، دارند با اين [لوله ها] نفتهاي ما را درمي آورند و مي فرستندطرف امريكا. عوضش هم كه بايد [پول ] به ما بدهند، عوضش هم اسلحه اي مي آورندكه مي خواهد امريكا بيايد در ايران پايگاه داشته باشد در مقابل شوروي ! بايد يك چيزي هم به ايران بدهد؛ اگر اجازه اش بدهند، كه نبايد هم اجازه بدهند، لكن حالا اين خيانت راكردند و خواستند اجازه بدهند، بايد يك چيزي هم بدهد به ما كه بيايد پايگاه درست كند. نفت ما را مي گيرد پايگاه درست مي كند براي خودش ، عوض به ما مي دهد! عوض ،يعني پايگاه درست كردن براي امريكا با آن اسلحه هاي بزرگ . حتي از ممالك ديگر[مثل ] فرانسه ، مي خرند آن چيزهاي بسيار گران قيمت را كه به درد ما نمي خورد؛ به عوضش نفت را دارند مي برند، طياره هاي سيصد و پنجاه ميليون دلاري ، پانصد و پنجاه ميليون دلاري در عوض مي خواهند بگيرند!
زيانهاي جبران ناپذير به ايران
شما به هر [بخشي ] كه در مملكت ايران فكر بكنيد، اين آدم - كه از پدرش بدتر است كه پدرش از شمر هم بدتر بود - اين آدم . . . ، به ما ضرر زده است ؛ از مذهب گرفته تاسياست گرفته تا مسائل اجتماعي گرفته تا مسائل اقتصادي گرفته تا فرهنگي گرفته تا نظامي گرفته ، اين خيانتكار است . ما مي گوييم كه ملت ما مي گويند كه "مرگ بر اين سلطنت ،سلطنت خيانتكار"؛ و ما اين سلطنت خيانتكار را نمي خواهيم . اصلا سلطنت از اول خيانتكار بوده ؛ خوبهايشان هم بد بودند. آنهايي كه شما يا مردم به واسطه تبليغات برايشان دعا مي كنند، آنها هم خبيث بودند. اينها ديگر بدتر از آنها هستند.
منطق ما اين است كه ما يك حكومتي مي خواهيم كه آن به حال ملت ما دلسوز باشد.ما يك رژيمي مي خواهيم كه رژيم عدالت باشد، و در همه رژيمهايي كه ما مطالعه بكنيم جز رژيم اسلام ، جز حكومت اسلامي ، حكومتي نيست كه عدالت داشته باشد. همه براي خودشانند؛ منتها يك دسته اي هستند كه ملايمترند، يك دسته اي هستند كه تندروترند؛مملكت ما از آنهايي است كه با تندي و با سرعت مي خواهد اين مملكت را خراب بكند! شما بدانيد كه اگر اين شخص باقي باشد خداي نخواسته ، و اگر اين رژيم منحوس ومنحط باقي باشد، اگر اين هيات حاكمه اي كه به ما حكومت كرده است ، باقي باشد؛ براي نسل آينده ما جز فقر هيچي نيست . براي اينكه نفتش را [به امريكا] مي دهند و تمام مي كنند، گازش هم كه دارند به شوروي مي دهند و تمام مي كنند، مراتعش را، جنگلهايش را، همه اينها را كه به اين و آن دادند و از بين برده اند. [در مورد] زراعتش هم كه اصلاديگر ما زراعتي نداريم كه جواب اين جمعيت باشد. بعد از، سي سال ديگر اين مملكت هيچ منابع ثروت ندارد. اگر اين رژيم سر كار باشد، منابع ثروت شما بكلي از بين خواهدرفت . فرياد ما، فرياد روحانيون ، فرياد سياسيون ، فرياد آنهايي كه دلشان به حال اين مملكت مي سوزد، اين است كه اين مملكت را بگذاريد كه براي اين نسل آتيه باقي باشد،بتوانند تويش زندگي كنند اينها، در يك قرن بعد؛ يعني [حتي ] سي سال بعد، ديگرنمي شود در اين مملكت زندگي كرد براي اينكه همه چيزهايش را به باد فنا دادند وخراب دارند مي كنند.
بهترين نوكر شرق و غرب
ايشان گفته است كه من اگر بنا شد - در يكي از نطقها و مصاحبه هايي كه كرده است ،شاه گفته است - كه اگر من بنا شد بروم ، مملكت را يك تل خاك مي كنم و مي روم . توحالا كه هستي هم [از] يك تل خاك بدترش كردي ؛ تو ديگر چيزي براي ما نگذاشتي .اين شاه براي ما چيزي ديگر نگذاشته ؛ و امريكا بايد به اين كمك كند، بايد پشتيبان اين باشد؛ براي اينكه بهتر از اين نوكري كه همه مملكت ما را دارد تقديم مي كند، در ازايش پايگاه براي او درست مي كند، هم عوضش در جيب خودش مي رود، هم معوضش درجيب خودش مي رود؛ هم نفت در جيبش مي رود، هم عوض نفت براي خودش پايگاه اينجا درست مي كند؛ بهتر از اين چه نوكري مي خواستي باشد؟ البته بايد بگويد شاه آزادي داده است و عرض مي كنم ، يك مملكت مترقي دارد درست مي كند! به منطق آقاي كارتر، آزادي عبارت از اين كشتارهايي است كه الان در ايران دارد مي شود، كه هرروز دنبال هم دارد واقع مي شود، و ترقي اجتماعي هم عبارت از همين هاست كه نصيب ماشده است و همه ابعادش ، ابعاد از هم ريخته است . بله ، براي شما خيلي كار خوبي است .لقمه چربي است براي خارجيها الان نفت شرق و بخصوص نفت ايران و حجاز؛ اينهالقمه چربي است براي [آنها]؛ البته بايد پشتيباني خودش را اعلام بكند. شوروي هم بايدپشتيباني خودش را اعلام كند براي اينكه گاز را دارد مي برد؛ منافع دارند اينها.
صداي مردم كه درآمده مي گويند ما مي خواهيم اين منافعي كه داريم ، به طورعقلايي ، به طور صحيح استخراج بشود و به طور صحيح فروش برود. ما نمي خواهيم كه نفت را تو جيب خودمان كنيم يا بخوريم ، ما مي خواهيم نفت را بفروشيم ؛ اما نمي خواهيم غارت بشود. ما نفتمان را مي خواهيم بفروشيم ؛ هر مملكتي بهتر خريد اين نفت را، به اوبدهيم و پول از او بگيريم ؛ ارز بگيريم ، نه آهن پاره بگيريم ، نه طياره اي كه به درد مانمي خورد بگيريم . آن را بگيريم و صرف اين ملت بكنيم ، اين ملتي كه آب ندارد.
زاغه نشيني دهقانان
آقا، شما ملاحظه تهران را نكنيد، و آن هم بالاي شهر تهران را، شما يك قدر اطراف تهران سوار شويد بگرديد، يك قدر اين چادرنشينها و اين زاغه نشينها را ملاحظه كنيد،ببينيد اينها چه زندگي دارند. همين تهران ما كه پايتخت است و [آباد] هست و به "دروازه تمدن " نزديكتر است ؛ شما يك روز برويد بگرديد، يكوقت صرف كنيد . . . برويدبگرديد اطراف تهران ؛ ببينيد در چند جاي تهران يك محله هايي درست شده است كه اينها، خيلي كه خوب درست كرده باشند، يك خانه گلي ؛ خودشان با هم دست به هم داده اند و يك خانه گلي درست كرده اند براي يك عائله اي . اينها چرا اينجا جمع شده اند؟ براي "اصلاحات ارضي "! اصلاحات ارضي كه كردند، مردم در دهات خودشان ديگر نتوانستند بمانند؛ به هم خورد اوضاعشان ، نتوانستند در آنجا بمانند. هجوم كردندطرف شهرستانها كه بيشترشان طرف تهران آمدند و اين بيچاره ها حالا آمده اند درتهران ، بسيار ناگوار و سخت زندگي مي كنند. همه شان هم ، آنچنان جوان نيستند كه بتوانندحالا يك حمالي بكنند، بتوانند يك چرخي را پيدا كنند و دور بگردند و چيز بفروشند؛بسيارشان پيرمردند، پيرزنند، بيچاره اند، ضعيفند؛ و اينها دارند در زاغه ها زندگيمي كنند. قريب بيشتر از سي مورد به من ، براي من نوشته بودند ". . . نوشته اش هم پيش من نيست ، حافظه اش [را] هم كه ندارم " قريب سي مورد يا بيشتر، محله هايي است كه درتهران هست از اين بيچاره ها. در طرف حضرت عبدالعظيم ، چند تا در طرف [جنوب شهر تهران ]، حتي در بالاي شهر، حتي در آن محله هاي بالاي شهر، آن جاها هم هست .آنها براي خاطر اصلاحات ارضي از آنجا [روستاها] كوچ كردند و آمدند اينجا، و يك زندگي بيچارگي [پيدا كردند]، آب ندارند، برق ندارند، اينها كه ديگر چيزهايي نيست كه آنها داشته باشند - برقهاي تهران هم [مثل ] موارد ديگرش [مي ماند] برق ندارند؛ هرروزي چند جايش تاريك است - آب ندارند، برق ندارند؛ زندگي ، . . . ندارند اينها. دريك گودالهاي بسيار گودي بعضي شان زندگي مي كنند كه بايد آب را بروند از آن بالاهايك كوزه آب بردارند بياورند. اين زندگي است كه اينها براي اينها درست كرده اند.
فقر و ويراني بر دريايي از سرمايه نفتي
در دهاتي كه يك قدري دورتر است ، من خودم سر و كار دارم با آن كساني كه اهل آن دهات هستند، كه مي آيند از من اذن مي گيرند [كه ] يك قدر پول ما بايد بدهيم ، يك قدر پول ، خودشان از خودشان بگذارند، مي گويند كه يك فرسخ راه هست بين آنجايي كه آن [آب ] انباري كه آب هست تا آنجايي كه اين دهي كه اين بيچاره ها هستند، يك فرسخ راه بايد بروند آب بياورند براي خوردن ؛ آن وقت پول مي گيرند يك آب انباردرست مي كنند كه بارانها بيايد اينجا جمع بشود و اينها در وقتي كه باران نيست از اين آب استفاده كنند. شما نگاه نكنيد به اين اتومبيلهايي كه چهار نفر در تهران سوار مي شوند و[عيشي ] مي كنند؛ نه ، يك دسته شان كه از خود [دولتمردان ] هستند، يك دسته شان هم خوب ، [از مرفهين هستند]. شما ساير شهرهاي ايران و ساير دهات ايران و آنجاهاي خودتهران ، در اين زاغه ها، يك نظري به اينها هم بكنيد، ببينيد چه مي گذرد بر اين ملت ؛ يك ملتي كه اينطور دارد بر او مي گذرد. يك نفتي كه بايد اين ملت را اداره كند و اگر به طورامانت يك هيات حاكمه امين ما داشتيم و به طور امانت اين را خرج و صرف مي كردند ومي فروختند و مي گرفتند و خرج اين ملت مي كردند، نبايد ملت اينطور باشد. فرياد مابراي اين است كه خوب ، چرا بايد اينطور باشد كه يك دسته بيچاره اي اينطور زندگي كنند، يك دسته هم براي ويلا پنج ميليون دلار [خرج كنند]؛ براي من نوشته بودند پنج ميليون دلار براي گلكاري ، تزيينات گلكاري ويلاي يكي از خواهرهاي شاه خرج شده .از كجا آورده اند؟ رضا شاه با دست خالي آمد و كودتا كرد، املاك مردم را هم به زورگرفت و بعد هم املاك را، يك مقدارش را رد كردند. از كجا آورده اند اينها؟ اين بنيادپهلوي از كجا، از كجا دارد اداره مي شود؟ از همينها، از همين پول ملت . اين ملت بايدنفتش را اينطور از دستش بگيرند و عرض مي كنم كه و ساير چيزهايش را ازش بگيرند وخودش آنطور زندگي بكند؛ يك دسته هم آنطور زندگي بكنند؛ اينطور بچاپند اين ملت را. فرياد ما اين است كه نبايد اينطور چاپيدنها باشد؛ بايد اين رژيم بكلي تبديل بشود. ما تاآن وقت كه نفس داريم مي گوييم ؛ آن وقت كه نفسمان قطع شد، خوب ديگر، عذرداريم پيش خداي تبارك و تعالي .
رسالت افشاگري و روشنگري
شما هم مكلفيد آقا. يك ملت است ، مصالح يك ملت است ، مصالح اسلام است .شما هم مكلفيد كه هر چه مي توانيد تبليغات كنيد به ضد اينها؛ يعني مسائل حقيقي وواقعي ايران را بگوييد. [آنچه ] كه مي گذرد الان بر اين ملت ، شما بگوييد.
آنكه در دانشگاهها مي گذرد، آنكه در دانشكده ها مي گذرد، آنكه در دبستانها حتي مي گذرد. دختر كوچولوها را كشتند امسال . نوبت رسيد به اين دختر بچه هاي هفت - هشت ساله ؛ آنچه در زندانهاي ايران مي گذرد، آنچه در ايران - كه خودش زندان است - مي گذرد، اينها را به اين اشخاصي كه آشنا هستيد شما در اينجا، مدارس اينجامي رويد، در . . . ، جوامع اينها هستيد، به اينها هر كدامتان موظفيد بگوييد. اگر هر يك ازشما به ده نفر، بيست نفر از اينها مطالب ايران را بگويد يك موجي پيدا مي شود؛ باز جاي خدمتي است . آنها دارند جانشان را مي دهند و خدمت مي كنند به شما؛ شما هم بايدتبليغات بكنيد، شما بايد حرف بزنيد اينجا؛ مي توانيد در مطبوعات اينها طبع بكنيدحرفهايتان را. مصاحبه مي توانيد بكنيد، مصاحبه بكنيد، بگوييد حرفهايتان را؛ مثل مننيستيد كه ممنوع المصاحبه بشوم ، بگوييد حرفهايتان را.
من از خداي تبارك و تعالي سلامت همه شما را مي خواهم و من اميدوارم كه ان شاءالله اين سيلي كه از جمعيت ايران به يك طرف متوجه شده است و به عقيده من به دست خدا پيدا شده است اين ، و بشر نمي تواند اينطور كار را بكند، من از خداي تبارك وتعالي مي خواهم و اميدوارم كه اين سيل خروشان ، اين هرزه ها و علف هرزه ها را ببرد به كنار و مملكتتان براي خودتان بشود و خودتان اداره كنيد مملكتتان را [ان شاءالله حضار].ان شاءالله همه تان موفق باشيد، مويد باشيد و من عذر مي خواهم از اينكه حال مزاجي ام اقتضا نمي كند خيلي اينجا بنشينم با شما صحبت كنم ، خداحافظ.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 183,476,149