عنوان : حفظ نظام با قدرت ملت - وضع كشور در رژيم سابق و خدمات جمهوري اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 13 آبان 1358
تاریخ قمری : 13 ذي الحجه 1399
جلد : 10
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام ملت در راستاي احقاق حقوق
شما برادرها و خواهرها چه فكر مي كنيد راجع به اين انقلاب ، و چه تزريقاتي به شماهامي كنند راجع به اين نهضت ؟ من بايد به شما عرض بكنم كه نهضت ما با پيروزي آمده است و با پيروزي جلو مي رود و هيچ نگران اين معنا نباشيد. براي اينكه يك ملتي وقتي كه يك مطلبي را خواست ، آن هم مطلبي كه حق است ، حق ملتهاست . اين ملتي كه تمام قشرهايش نهضت كرد و بپاخاست ، و اين قيام هم قيامي بود كه حق خودش را مطالبه مي كرد، آزادي را مطالبه مي كرد، استقلال را مطالبه مي كرد، و چون مسلم است جمهوري اسلامي را، يك همچو ملت ، بپا خاسته براي مطالبه حق خودش ، همين اسباب اين شد كه نتوانستند. اين ابرقدرتها ساليان دراز اين حق را از اين ملت سلب كرده بودند وآزادي به هيچ وجه نبود. استقلال نبود. رژيم ، رژيم غير قانوني سلطنتي بود. نتوانستند كه حفظ كنند آن رژيم را، و نتوانستند آن اختناقي كه سابق بود و سابقه داشت در اين مملكت ، باز نگهش دارند، و نتوانستند وابستگي ما را به غير حفظ كنند. ما الان مستقليم .مملكت مال خود شماست . نه شرق ، نه غرب ، نه قدرتهاي بزرگ ، هيچ كدام تصرف دراينجا ندارند و نمي توانند داشته باشند. با همان قدرتي كه شما بيرونشان كرديد، با همان قدرت حفظ مي كنيد استقلال خودتان را، حفظ مي كنيد آزادي خودتان را، و حفظمي كنيد رژيم حاضر كه جمهوري اسلامي است . شماها هيچ نگراني نداشته باشيد. من به شما اطمينان مي دهم كه با اين روحيه اي كه در ملت ما پيدا شده است ، و با اين قياممردانه اي كه ملت ما كرد، شكست داد قدرتهاي بزرگ جهاني [را].
ايستادگي ملت در مقابل قدرتهاي بزرگ
قضيه ، قضيه محمدرضا تنها نبود. اگر قضيه او هم بود، مشكل بود براي اينكه با يك قدرت شيطاني زندگي مي كرد، لكن قضيه قضيه محمدرضا نبود. قضيه ، قضيه امريكا بود،شوروي بود، انگلستان بود. قضيه اينها هم نبود. قضيه همه ممالك و دولتهايي [بود] كه يك روابطي با اينجا داشتند. همه دولتها مخالفت مي كردند، منتها بعضيها بصراحت مخالفت مي كردند و بعضيها هم به كنايه . در عين حال كه شما يك طرف بوديد، همه قدرتها يك طرف . و نبايد به حسب حسابهايي كه اين حسابگرها مي كنند، ما پيروزبشويم . نبايد اين سد را ما بشكنيم . براي اينكه ما چه دستمان بود؟ حالا چهار تا تفنگ شما مي بينيد دستتان است . اينها از غنايم جنگي است ، شما قبل از آن كه دستتان چيزي نبود. آنها تا دندان مسلح بودند. همه چيز داشتند و شما با دست خالي . لكن با قلب پر ازايمان . قلبهاي نوراني پر از ايمان و فريادهاي الله اكبر، در مقابل فرياد الله اكبر نمي تواندكسي بايستد. يك ملت سر تا[سر]، يك بچه اينقدري كه تازه زبان باز كرده ، با ساير مردم همصدا، الله اكبر و مرگ بر شاه . اين سيل خروشان خراب كرد همه سدهايي كه در مقابل بسته بودند، و الان شما پيروز هستيد. منتها آنها حالا به دست و پا افتادند كه ناراضي درست كنند. در صورتي كه شما از اين پيروزي خودتان راضي هستيد. شما هماني را كه مي خواستيد دستتان آمد.
آزادي ، استقلال و جمهوري اسلامي
اين فريادها چه بود؟! اين بود؛ "آزادي ، استقلال ، جمهوري اسلامي "، الان دست شماست . چطور اين خانه خرابها مي گويند چيزي گير ما نيامده . اينهايي كه مي خواهندشما را باز مايوس كنند، سست كنند، اينها مي گويند چيزي نشده ، مگر ملت چه مي خواست كه بشود. شما هيچ وقت فرياد كرديد كه نان مي خواهيم ؟ فرياد كرديد منزل مي خواهيم ؟ كي همچو فريادي ؟ همه تان با هم جمع شديد، زن و مرد، بچه و بزرگ فريادكرديد: "آزادي ، استقلال ، جمهوري اسلامي ". هماني كه ملت ما مي خواست دستش آمد. چطور اينها مي گويند كه جمهوري اسلامي ، انقلاب شد چيزي دست ما نيامد. مگرانقلاب براي چه شده بود؟ انقلاب براي اين سه تا مقصد، سه تا مطلب بود كه اساس مطالب است . آقا، شما آزادي را كم چيزي فرض مي كنيد؟ از بالاترين نعمتهايي كه درعالم هست ؛ آزادي انسان است . انسان ، حاضر است همه چيزش را فداي آزادي خودش بكند. اين حبس سي و پنج ميليوني شكست و شما آزاد شديد. انقلاب شما كاري ازش نيامد؟ اينها اين طور تحقير مي كنند ملت ما را. اين نويسنده هاي ما اين طور تحقير مي كنندملت را كه ملت انقلاب كرد چيزي گيرش نيامد. ملت هرچه خواست گيرش آمد. ملت گندم نمي خواست . آن هم گيرش مي آيد. اما هيچ كس فرياد كرد كه ما گندم مي خواهيم ؟فرياد كرد كه ما خانه مي خواهيم ؟ ما اجاره خانه مي خواهيم ؟ ما منفعت مي خواهيم ؟ اينهااصلا مطرح نبود پيش ملت ما. ملت ما هر چيزي كه خواست به تمام عيار، گيرش آمده ،البته جمهوري اسلامي آمده است ، لكن خوب ، بايد محتوايش هم بتدريج گير بيايد. هيچ از اين صحبتهايي كه اين گوينده ها مي كنند، از اين مقالاتي كه اين نويسنده ها مي نويسند واز اين شبنامه هايي كه اين چپيها منتشر مي كنند، هر روز منتشر مي شود. هفت ، هشت تايش پيش من آمد.
تفاوت زنداني هاي رژيم سابق با دوره انقلاب
اين خانه خرابها مي گويند كه حالا بدتر [از] زمان محمدرضا شد. براي اينكه الان زندانيهاي سياسي بيشتر از آن وقت است ! سر تا ته ايران بگرديد، اگر يك زنداني سياسي آدم پيدا كرديد كه توي حبس باشد. بله ، زنداني سياسي به آن معنا كه مي خواهد اين مملكت را به عقب براند، هست در حبسهاشان از همان رژيم سابق ، از همان رژيم باز هم هست . اما آني كه آن وقت بود، با ايني كه حالاست مقايسه بكنيد. آني كه آن وقت بود،بهترين فرزندهاي اسلام و بهترين فرزندهاي ايران زير شكنجه بودند و زير ظلم بودند ودر حبس بودند، و حالا بدترين خيانتكارها آنجا هستند. اينها فكر نمي كنند، مي دانند، امابراي اينكه مردم را بازي بدهند، جوانهاي ما را بازي بدهند، اين را مي نويسند كه حالا هم با آن وقت فرقي نكرده . آن وقت زنداني سياسي داشتيم ، حالا هم زندانيهاي سياسي . اولادروغ مي گويند كه سرتاسر مملكت ، پر زنداني [است ]. خوب ، حالا ما مي گوييم كه صحيح ، اما كيها آن وقت زندان بودند، كيها حالا زندان هستند. آن وقت امثال طالقاني وامثال اينها زندان بودند، حالا امثال نصيري زندان است . حالا فرقي نكرده با آن وقت ؟!حالايي كه تمام آزادگان از زير بند ستم بيرون آمدند و آزادند؛ الان همه مان با هم آزادانه نشستيم صحبت مي كنيم كه پيشتر امكان نداشت برايمان . اينها آزاد، خائنها درحبس . آن وقت خادمهاي به ملت ، خادمهاي به انسانيت ، به اسلام در زندان بودند، خائنهابيرون بودند، اشتلم (1) مي كردند. حالا خادمهاي ملت ، دوستهاي ملت ، خدمتگزارهاي به ملت بيرون هستند. خيانتكارها، آن هم يك مشتشان . خيانتكارها بيش از اينهاست ،بسيارشان فرار كردند، بسياريشان هم از زيرها گم شدند و بسياريشان هم خودشان را جازدند كه اينها بايد بتدريج درست بشود، پس فرقي مابين آن وقت و حالا نيست ؟! در نظرتوي بي اطلاع از همه چي يا با اطلاع و خائن فرق نيست ؟ تو فرقي مابين طالقاني و نصيري چون نمي گذاري ، از اين جهت نصيري (2) در حبس باشد يا طالقاني (3)، پيشت فرقي نمي كند، بلكه بعكس است . تو مي خواهي او آزاد باشد و او در حبس باشد. حالا كه امثال اينها بيرون آمدند و دارند زندگي مي كنند و دارند خدمت مي كنند، و امثال آن خيانتكارها يا فرار كردند يا [خود را مخفي ] كردند، مي گويي فرقي نكرده است . البته جنابعالي و امثال شما و امثال شبنامه نويسها و امثال آنهايي كه مي خواهند باز رژيم سابق رايا امثال او را به ميدان بياورند، به اين معنا مي گوييد فرقي نكرده ، البته پيش شما هم بايدفرق كرده باشد. اما متاسفيد از اينكه اين جمعيت خدمتگزار بيرون بيايند و آن جمعيت در حبس باشند. براي اين حبسي حالا دارد فرياد مي زند. اي حبسيهاي ما چه ، ايحبسيهاي ما چه . حبسهايي كه الان هستند، اين آقاي نويسنده اي كه با يك گروهي هستند، نمي دانم چه گروهي ، زهرماري هستند، اين اظهار تاسف مي كند بر اينهايي كه حالا در زندان هستند، مثل اظهار تاسف امريكا به قتل نصيري و هويدا و امثال اينها، البته همه از اين سنخ هستند، همه شان با هم اند. برادرها، با هم باشيد. جوانها، خواهرها،عزيزان من ، همه تان با هم باشيد. اين حرفهايي كه اينها مي زنند درست تامل كنيد در آن كه اساس چه است مي گويند چيزي نشده است . مي گويند آنجا هم حالا حبسي هست .اين اساس مطلب درد اينها را ببينيد چه است . نمي فهمند اينها كه آني كه ملت مي خواهد،شد. نشد يعني چه ؟ يعني حالا باز رژيم سلطنتي است ؟ حالا باز امريكا در اينجا حكومت مي كند؟ حالا باز مستشارهاي امريكا در اينجا حكومت مي كنند؟ حالا باز ما در توي حبس و تبعيد هستيم ؟ حالا مملكت ما مال خودمان نيست ؟ ديگران مي برند؟ حالا آن ظالمهايي كه آن قدر ستم به ما مي كردند، باز مشغول همان كارها هستند؟ اينها نيست دركار. همه چيز تحقق پيدا كرد؛ يعني آني كه ملت مي خواست . ما خواست ملت را ازفريادش بايد بفهميم . خواست ملت - يعني همه ملت - خواستشان همان بود كه دادمي زدند. خواستشان اين بود كه مي نوشتند يا مي گفتند. فرياد مي زدند روز و شب برپشت بامها و در توي خيابانها به فرياد مي نشستند و فرياد مي كردند. سر تا ته فريادشان هرچه بپرسيد جز اين سه تا كلمه نبود. ما در هيچيك از فريادها نشنيديم كه خانه ما مثلاخانه خوبي نيست ، حتي اين زاغه نشينها به فكر اين نبودند كه توي زاغه نشستند. تمام نظر،تمام خواست ، اين سه تا مطلب بود. و اين سه تا مطلب تمامش حاصل است .
خدمات جمهوري اسلامي
چطور جمهوري ، انقلاب واقع شد و هيچ چيز نشد؟ انقلاب براي آن كه واقع شد،شد. انقلاب براي چيزهاي ديگر نبود. براي اين بود. بله ، جمهوري اسلامي شده است ،اما محتوايش الان محتاج به يك زماني است كه اسلامي بشود. شما توقع داريد كه دوهزار و پانصد سال تعليمات غلط، حالا ما از آن دوهزار و پانصد سال و اينها راگذاشتيم ، پنجاه سال در مرئي و منظر ماها بود. شما توقع داريد كه يك جمعيتي كه پنجاه سال جوانهايش با اين تبليغات بزرگ شدند، بچه ها از سن كوچكي كه چشمشان را بازكردند تا وقتي كه به دانشگاه رفتند تا وقتي كه به بازار رفتند تا وقتي كه به كارگري رفتند، به دهقاني رفتند، هي در گوششان خواندند كه "تمدن بزرگ " و آريامهر كذا، و يك رژيمي كه تمام اداراتش اداراتي بود كه برخلاف مصالح كشور بود، از همه اش ، حتي هر جايش بگرديد، مصالح كشور مطرح نبود. مصالح خود آنها يا مثلا فرض كنيد كه اربابها. اگرمي خواستند دانش به ما به جوانهاي ما بياموزند، يك دانش استعماري آموختند، اگرتعليم و تربيت بود، تعليم و تربيتي بود كه به نفع آنها باشد. تعليم و تربيتي كه به نفع خودكشور باشد، در كار نبود. شما حالا توقع داريد كه اينها كه پنجاه سال در اين اداره كارخلاف كردند، فورا متبدل بشود يك شيطان به يك ملائكه ؟ امكان ندارد. تدريج لازم دارد. بخواهند اينها را، ادارات را خالي كنند از اين جمعيتي كه اينقدر تربيت شدند.خوب ، اداره نمي شود مملكت . اين بايد بتدريج ، هي فرد خوب پيدا بشود جاي اين بگذارند و فرد بد را بگذارند كنار، بايد بشود، هيچ چاره ندارد.
استقلال كشور در گرو استقلال فرهنگي
اگر مملكت بخواهيد يك مملكت مستقل براي خودتان باشد، بايد اين تحولات حاصل بشود. يك فرهنگ استعماري برگردد به يك فرهنگ استقلال ، مستقل . همه چيزبايد عوض بشود. مغزهاي استعماري برگردد به يك مغزهاي مستقل . تا اين نشود، مانمي توانيم به آن پيروزي نهايي برسيم . به اين پيروزي رسيديم ، به اين پيروزي ؛ يعني آني كه ملت خواست اولش بود و از دلش فرياد مي كرد، به او رسيد، خدا به او داد. لكن خوب ، تتمه دارد.
خواست ملت تحقق همه جانبه اسلام
حالا خواستهاي ثاني هست . خواستهاي ثاني اين است كه همه ادارات ما اسلامي بشود، بازار ما يك بازار اسلامي باشد. در كشاورزي كه مي رويم ، ببينيم كه اسلامي است . در ادارات مي رويم ، در كارخانه ها مي رويم ، هر جا برويم ببينيم كه قدم اسلام درآنجاست . اين خواست دوم هر مسلماني است ولو نگويد، صحبتش را هم نكند،خواست اوست . هر مسلماني مي خواهد كه اسلام - كه يك مذهب مترقي است ، وابعادش تمام اينجاها را مي گيرد - به همان تربيت و تعليم اسلامي كه اگر با آن تربيت وتعليم اسلامي يك جوانهايي رشد بكنند، يك ملتي رشد بكند به آن ترتيب تمام چيزهايش درست مي شود. ديگر از استعمار بويي پيدا نخواهد شد. از استثمار بويي نخواهد بود. از اين اشتباهاتي كه مي شود و از اين غلط اندازيهايي كه مي شود و از اين كاغذبازيهايي كه مي شود و از اين رفتن توي عدليه ، در اين گيروبنديهاي عدليه ، از اينهاهيچ اسمي نخواهد بود. اين خواست ماست ، خواست ملت است ، لكن خواست دومي است كه اولش حاصل شد. آني كه ايستاد و گفت مي خواهم ، او شد. بيخود اينها مي گويندكه انقلاب شد و چيزي نشد، مي دانند هم . بعضي از اينها شياطين اند، مي دانند، لكن مي خواهند اين طوري بگويند براي اينكه شماها را، مردم را سست كنند. جوانهاي ما بايدمتوجه اين معنا باشند كه اين شياطين را بشناسند. و اين وسوسه ها، وسوسه هاي خناس (4)است . اينها را بشناسند و به خدا پناه ببرند از وسواس خناس ، كه در راسشان امريكاست واذناب (5) او، تا برسد به آنهايي كه در بين قشرهاي ما هم از اذنابشان موجود است .
خداوند همه شما را ان شاءالله حفظ كند، موفق باشيد، مويد باشيد و همه با هم باشيد. ومن را هم به خدمتگزاري قبول كنيد كه من خدمتگزار هستم و تا آخر خدمتگزارم .
پانویس :
بزرگتر کوچکتر