عنوان : جنايات پنجاه ساله پهلوي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 17 آبان 1357
تاریخ قمری : 7 ذي الحجه 1398
جلد : 4
متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
تشبثات مختلف شاه براي اغفال مردم
آقايان شعار مي دادند كه "مي كشيم دشمن خونخوار تو"؛ (1) اين دشمن خونخوار من فقط نيست ؛ اينها - اين آدم و پدرش - پنجاه سال است كه دشمن خونخوار ملت است !دشمن خونخوار استقلال كشور ماست ، دشمن خونخوار آزادي ملت ماست ، دشمن خونخوار مخازن سرشار ملت ماست ، دشمن خونخوار فرهنگ ماست ، دشمن خونخواراقتصاد ماست ، دشمن خونخوار نظامي ما و ارتش ماست ، دشمن خونخوار همه اقشارملت - دشمن خونخوار اسلام است ، دشمن خونخوار علماي اسلام است ، دشمن خونخوار فرزندان اسلام و ايران است .
حالا كه ملت ما توجه پيدا كرده به اين دشمني ، و اين نهضت عظيم اسلامي برپا شده است ، ايشان تشبثات مختلفي مي كند. تا قبل از اين شكوفايي نهضت ، ايشان از دو راه تشبثات مي كرد كه راه بزرگش عبارت از آن حرفهايي [بود] كه مي زد و خطابه هايي كه مي خواند. و آن مطالبي كه در كتابهايي كه برايش تهيه كرده بودند مثل كتاب ماموريت براي وطنم ، كتاب ديگرش - كه اينها را ديگران نوشته بودند به اسم ايشان و ايشان هم اين را منتشر كردند - و از اين راه تبليغات كه ايران به واسطه ايشان ، به واسطه "اعليحضرت آريامهر" به كجا رسيده است ! ديگر امريكا مثل "پدربزرگ " ما نيست كه ما از او اطاعتكنيم ! ديگر دست اجانب را ما قطع كرديم از اين مملكت ! نه شوروي ديگر جرات داردكه به ما دست درازي كند و نه امريكا قدرت دارد كه به ما تعدي كند! و اين حرفهايي كه در خطابه هايش و هر جا پيش مي آمد، از اين حرفها الي ماشاالله داشت ؛ كه كتابهايش هم كه ملاحظه كرديد چه مسائلي در آن هست : "تمدن بزرگ " و اين مسائل .
و تشبث ديگرش هم به زور بود و ساواك و نظامي ، و تسلط پاسبان و نظامي و ساواك و اينها به جان و مال مردم ، تا قبل از اين شكوفايي نهضت . وقتي كه ، از پيش از يك سال ،شكوفايي پيدا كرد اين نهضت و گسترش پيدا كرد در تمام ايران و هر روز هم گسترشش زيادتر مي شود - و ان شاءالله تا آخر هم اين گسترش و اين نهضت هست - در اين برهه اززمان كه اين گسترش پيدا شد، ايشان مختلف تشبث كرد و پناهگاه پيدا كرد. يكوقتي باپيش آوردن "دولت آشتي "، و اينكه اين دولت آشتي آمده است كه بر طبق مرام ملت عمل كند! خواستهاي ملت را به ملت بدهد! بعضي كارهاي بچگانه هم كردند. آنهمه مراكز فساد در ايران موجود است و مورد پشتيباني خود شاه و دستگاهش هست ، آن وقت : قمارخانه ها را ما بستيم يا مثلا تغيير تاريخ داديم ؛ (2) براي خاطر اينكه مردم را اغفال كنند. بعد كه ديدند كه مردم اغفال نشدند و صداي مردم باز هست ، و همين مانوري كه داده بودند مردم روشن كردند و برخلاف آن تظاهرات كردند، متشبث شد به حكومت نظامي ! در عين حالي كه دولت دولت آشتي بود، حكومت حكومت نظامي ! و آنطورقتلهايي كه همه مي دانيد، آنطور كشتارهايي كه همه مي دانيد. اول حكومت آشتي ، دولت آشتي ، دنبال آن وقتي اين نشد سرنيزه و حكومت نظامي ! لكن مردم مملكت ما، كشور مابه اين هم اعتنا نكردند. اين تحولي كه در روحيه جامعه ما پيدا شده است كه نظير در هيچ جا ندارد، در خود تاريخ ايران همچو نظيري از براي آن نيست ؛ اين نحو تحول روحي ازبراي يك جامعه اي ، آن هم تحول فراگير كه همه اطراف مملكت را فرا گرفته است .حكومت نظامي كه از قوانينش اين است كه - يا از اعلاميه هايشان اين است كه - بيش از دونفر حق ندارند با هم اجتماع كنند، جمعيتهاي دويست هزار نفري ، سيصد هزار نفري ، نيم ميليون نفري در همان مراكز حكومت نظامي بيرون مي آمدند و حركت مي كردند و"مرگ بر شاه " مي گفتند!
استفاده شاه از حربه توبه
اينها ديدند كه از راه حكومت نظامي هم كار انجام نگرفت ؛ اين دفعه ، كه چند روزپيش باشد، اينها با هر دو حربه پيش آمدند؛ يعني شاه يك دستش توبه نامه بود، يك دستش چماق ! اين توطئه بود، من اينطور حدس مي زنم ، و همين جور است كه اينها اين اجتماع مثلث يا مربع را كه كردند در پيش شاه ، (3) قرارشان بر اين شد كه شاه بيايد وحرفهاي آدم توبه كار را بزند و در پيشگاه ملت تعهد بدهد [كه ] من متعهد مي شوم به اينكه اين اشتباهات را ديگر تكرار نكنم ، تا حالا اشتباهاتي شد و من متعهد مي شوم ،ملتزم مي شوم در پيشگاه ملت كه ديگر تكرار نشود اين كارها و اين اشتباهات ، و بعد هم به طايفه طايفه از ملت روآورد: به روحانيون ، به مراجع عظام - به تعبير او - و علماي اعلام ، كه من از شما تقاضا دارم كه مردم را هدايت كنيد، مردم آرام بنشينند، و من ديگربنا دارم به اينكه از اين به بعد يك انتخابات آزادي ، يك ملت آزادي ، آزادي به همه معني بدهم و شما مردم را آرام كنيد، و به سياسيون روآورد و تقاضا كرد كه شما هم كمك كنيد در اينكه اين مردم ديگر اينطور كارها را نكنند، و ما آزادي مي دهيم ،انتخابات آزاد، مجلس صحيح ، و ديگر از اين كارهايي كه پيشتر شده است و آن اشتباهات نمي كنيم ؛ و بعد هم رو به جوانها آورد كه شما از اين ملت هستيد و چه ، و بعدهم رو به پدر و مادر جوانها كه نگذاريد جوانهايتان بيايند تو خيابانها و اين كارها رابكنند؛ و به همه اقشار ملت ايشان روآوردند و اعتراف كردند در محضر ملت ، و راديوهم از قراري كه گفتند در همه برنامه هايش ذكر از اين كرده است و اين توبه نامه را خوانده است . توبه شاه يعني اعتراف به همه جناياتش
و اين اقرار به اين است كه تا حالا من اين كارهايي كه كرده ام اشتباه بود؛ اقرار به اين است كه من جرم مرتكب شدم ! در حضور ملت ايشان اقرار كرده است به اينكه من تا حالاآزادي را از ملت سلب كرده بودم و حالا مي خواهم كه از اين اشتباه دست بردارم ؛ وفهميدم كه اين كار اشتباهي بوده است و مي خواهم دست بردارم . اقرار به اين است كه مجلس ملي تا حالا نبوده است ، و مجلس سرنيزه اي بوده است ! و من اين را هم "اشتباه "كرده بودم ! انتخابات ديگر آزاد است ، آزاد مي شود! اقرار به اين است كه اين قتل وغارتهايي كه توسط مامورين من و اينهايي كه از ساواك و غيره ، من به ايشان امر كردم كه بكشيد و بزنيد، اين اشتباهي بوده است ! و من از اين به بعد اين كار را نمي كنم . اقرار به اين است كه اين حبسهايي كه ما كرديم و اين علما و سياسيون و ساير طبقات را به حبس برديم ، و ده سال ، پانزده سال ، كمتر، بيشتر، اينها در حبس بوده اند، اين يك اشتباهي بوده است كه خوب بود نشود ولي خوب ، شد لكن ديگر تكرار نمي شود و ما از اين به بعد ازاين كارها نمي كنيم ! شما هم بياييد دست برداريد و من همان سلطان باشم و شما رعيت باشيد! شما آرام باشيد كه من يك سلطنت آرامي ، دلخواهي بكنم ، من هم قول مي دهم والتزام مي دهم و ضمانت مي دهم كه ديگر از اين كارها نكنم ! اين آن دستي است كه "توبه نامه " را دارد.
تشديد كشتار مردم همزمان با توبه نامه فريبنده شاه
قرار اين بود كه ايشان بيايند در محضر ملت و اين حرفها را بزنند؛ دنبال اونخست وزير(4) هم همين حرفها را تكرار كرده بود، و هر دو مي گفتند كه اي ملت ! بياييد- به طبقات ملت كه قيام كرده اند - بياييد همه مان به فكر ايران باشيم ، در انديشه ايران باشيم . بياييد دست از اين كارها برداريد كه ما همه در انديشه ايران باشيم ! اين آن دست توبه اي كه در يك دستش توبه نامه بود. مصادف با همين توبه نامه ، يك دست ديگريهم بلند كرد و با شدت شروع كردند به آدمكشي ، با شدت هر چه تمامتر. الان در ايران مشغولند؛ همين حالا، الان . ما امروز صبح از قم اطلاع داريم كه گفتند تاكنون قم اينطورنبوده ! اين جور انقلابي كه امروز در قم هست و آتش گرفته و آتش سوزي و تفنگ وفساد. آن كسي كه تلفن كرده بود به اينجا، گفته بود كه قم تاكنون يك همچو چيزي به خودش نديده ! من حالا ديگر اطلاع از جاهاي ديگر ندارم لكن اينطور هست مسئله .زنجان هم كه مي گويند همين مسائل هست و شدت دارد.
اين يك دست را اينطور گرفته است . وقتي آنجا نگاه مي شود: آقا استغفرالله ! من توبه كردم ، غلط كردم ! يك دست هم اينطور گرفته شمشير را دارد مي زند به سر و كله مردم .خوب ، مردم باور كنند؟! اگر باز دنبال اين مطلب نظامي نبود در كار و حكومت نظامي نبود و - مثلا به خيال خودشان - يك حكومت ملي بود، باز احتمال اين مي رفت كه چندنفر آدم بي اطلاع از عمق اشياء باور كنند. البته آنهايي كه مطالعه كردند درباره روحيه اين شخص و ديده اند كه سي سال ، بيست و چند سال اين چكاره بوده است و اين تبديل لباسها را از او ديده اند، تبديل چهره ها را از او ديده اند، كه يكوقت به يك چهره عابدزاهد درمي آيد و دنبالش به آن چهره اي كه پنج پنج مي گيرد! (5) اينها ديده اند مردم اين را، آنهايي كه اطلاع دارند از مسائل كه تو هر چيزي بگويي باور نمي كنند. اگر لااقل بايك دست آمده بودي بيرون ، و همان قضيه عذرخواهي در پيشگاه ملت و توبه نامه ،احتمال مي رفت كه يك دسته - مثلا مردمي كه سطحي نگاه مي كنند - اينها باورشان بيايد.خوب ، اين هم براي تو يك چيزي بود كه يك دسته سطحي نظر كن باورشان بيايد مطلب را - اگر آن دسته بگذارند كه اينها درست تفكر غلطي بكنند - لكن تو هر دو را با هم اجراكردي ! آخر اين ناشيگري است . يا آنهايي كه دارند تعليم مي دهند اين مسائل را، غرض دارند با اين مردك و مي خواهند كلكش را بكنند منتها مستقيما نمي خواهند اين كار راانجام بدهند، مي خواهند غيرمستقيم اين كار را انجام بدهند كه به مردم بفهمانند كه آقاتوبه اين آقا اين است ! اين توبه اي كه دارد مي كند و در پيشگاه ملت عذر تقصيرمي خواهد و التزام مي دهد و ضمانت مي كند، اين الان كه توي زبانش التزام و ضمانت است زير عبايش تفنگ است ! اين را ملت باورش بيايد؟! كدام ملت ، كدام احمق باورش مي آيد اين را؟! چه كسي اين مطلب را باورش مي آيد؟ آنها هم كه مطالعه در حال شمانكرده اند، آخر باورشان مي آيد يك همچو مطلبي كه با هم تو اين كار را داري انجام مي دهي ؟ كسي احتمال مي دهد كه نظامي بدون اينكه شاه امر بكند آدم بكشد؟! نظامي به روي مردم آتش روشن كند بدون اينكه امر مستقيم شاه در اين مسئله باشد؟!
اينها در اين جلسه اي كه داشتند فكر عليلشان به اين منتهي شد كه بياييد يك كاري بكنيم كه اعليحضرت را مصون نگه داريم و بگوييم كه آقا توبه كار است لكن نظامي ،خودش كار خودش را انجام بدهد! اينها نظامي هستند كه اين را انجام مي دهند نه شاه ! وجوري اينها ترتيب آن را دادند كه خود مطلب - متن قضيه - مطلب را روشن كرد كه چه هست : همان قضيه دم خروس است ! متن قضيه معلوم بود كه اين يك صورت سازي است . و به نظر انسان مي رسد كه اينهايي كه اين مطلب را تنظيم كرده اند، با اينكه از آن طرف ديدند كه رياكاريها به جايي نرسيد، حكومت نظامي و سرنيزه هم به جايي نرسيد،خوب ، ضم اين دوتا، ضم [لا]شي ء به لاشي ء است ، ضم هيچي به هيچي است ؛ آن به جايي نرسيد، اين هم به جايي نرسيد، خوب دوتايش هم همان است ديگر! به جايي نمي رسد. اينها در عين حالي كه اين معنا را ديدند، اين طرح را دادند كه مردم در خودطرح بفهمند كه مسئله اين نيست كه ايشان مي گويد من توبه كردم و يك انتخابات آزادي و يك - عرض مي كنم - مملكت صحيحي و مستقلي و آزادي بعد از اين من تحويل مي دهم . همين حالايي كه دارد مي گويد "استغفرالله " و "التوبه "، همين حالا مسلسلهاي او باامر او دارند مردم را مي كشند! همين حالا كه "التوبه " او باز قلمش خشك نشده ، قم را به آتش زدند، زنجان را به آتش زدند. ساير مملكت هم حتما اين چيزها هست كه ما لابد تاعصري يا شبي اطلاع پيدا مي كنيم . نمي شود اين مردم را ديگر بازي داد؛ فكر ديگر بايدبكنند اينها.
اگر اين طرح از ابرقدرتهاست ، بسيار احمقانه [است ]! اگر از خود دستگاه هم هست ،خوب توي آن احمق هست ؛ آدم ناقلا هم هست ! اگر احمقها تنظيم كرده باشند كه احمقانه است ، اگر اين آدمهاي چيز فهم تنظيم كرده باشند، بر ضد او مي خواهند تنظيم بكنند؛ آنها هم با ملت معلوم مي شود همراهند! مي خواهند مردم را بيدار كنند كه اي مردم بدانيد كه توبه اين آقا حمله است ، نه مرگ است ! توبه گرگ را مي گويند مرگ است اماتوبه ايشان حمله است !
قابل عفو نبودن جرايم شاه
با اين وضع چطور ممكن است كه يك بن بستي كه الان هست اين برداشته بشود ويك ملتي كه به پا خاسته و همه اقشار آن بيدار شده است و همه توجه به مسائل به طورصحيح پيدا كرده اند و خيانتها همه روشن شده است و جنايتها هر روز دارد مي شود،چطور امكان دارد كه يك مردم اينطور كه حالا پا شده اند و حق خودشان را مطالبه مي كنند، يا خود مردم يا سران مردم - از روحاني و سياسي و بازاري و دانشگاهي - بيايندواسطه بشوند كه آقا، آقا توبه كردند! بياييد ببخشيد! عذر مي خواهند! من عرض كردم كه ما فرض كنيم كه اين آقا توبه كرده است و بعد از اين هم كوشش مي كند در اينكه دموكراسي را اجرا كند و كوشش مي كند در اينكه استقلال براي مملكت ما تهيه كند وهمه خوبيها هم به فرض محال اين در خودش مي خواهد جمع بكند، خوب تا حالا چه ؟!تا حالا اين كارهايي كه كرده ، اين جرمها را كه كرده هيچ ؟! يك نفر آدمي كه چندين هزارخانواده را بي سرپرست كرده ، چندين هزار مادر را بي فرزند كرده ، چندين هزار پدر رابي اولاد و بي جوان كرده حالا مي آيد در پيشگاه ملت "آقا ببخشيد، معذرت مي خواهم "،مي پذيرند؟ آن كسي كه بپذيرد، جواب اين مادر و پدرها را چه مي دهد؟ آنكه قبول كندكه ايشان "سلطنت " بكنند نه حكومت ، اگر هم ما فرض كنيم كه اين نيرنگ نيست - كه هست ، بلااشكال هست - اگر اين هم فرض كنيم ، خوب جواب اين مردم را ما چه بدهيم ؟خوب اين پيرزني كه بچه هايش همه هم كشته شده اند و منزلش خالي شده است از اولاد، جواب اين را ما چه بدهيم ؟ بگوييم كه "اعليحضرت " حالا سلطنت بكنند، ديگراعليحضرت باشند؟! در "سلام "ها مردم بروند سلام بدهند به اعليحضرت و براي جان اودعاي خير بكنند؟! تا حالا اين كارهايي كه كرده ، ده سال علماي اسلام را، سياسيون ايران را - عرض بكنم كه - بازاري و دانشگاهي و دانشكده اي را اين حبس كرده است ، عمراينها را در حبس تلف كرده ، اين ده سالي كه اين عمر را تلف كرده هيچ ؟ حالا آزاد؟"حالا آزاديم ". آزادي معنايش اين است كه از اول ديگر عمر تو برگشت ؟! يا اين عمرتلف شد، از بين رفت ، يك جوان پير شد در اين زندان تو؟ من بعض جوانهايي كه قبل اززندان ديده بودم ، با من مصافحه مي كردند، با حالا وقتي مقايسه مي كنم ، مقايسه يك پهلوان است با يك پيرمرد! تمام ؟! هيچ اينها؟! ريشهاي اينها سياه بود، حالا آمده اندريششان سفيد است ! مزاج اينها سالم بود، حالا آمده اند دردمند هستند؛ معالجه بايدبكنند. حالا ما فرض مي كنيم كه ايشان نخير، توبه صحيح نصوح كرده است ؛ آيا جرمهايي كه كرده اند هيچ ديگر اينها؟ همين ؟ همه عفو؟ ملت عفو بكند؟!
مهلت دادن به شاه يعني نابودي ايران
"بياييد به ايران فكر بكنيم "! از فرمايشات ايشان و وزيرشان است كه "بياييد به ايران فكر كنيم "! خوب ، ما داريم به ايران فكر مي كنيم . ما حالا چند سال است كه داريم به ايران ، اين ملت ايران دارد به ايران فكر مي كند كه اين نهضت را كرده است براي اينكه مي بيند ايران از دست دارد مي رود؛ رفت از دست . مي خواهد اين ايران را نجات بدهد.به ايران فكر مي كند كه نجاتش بدهد. بياييم شما را دوباره باز كنيم راهتان را براي زيادترچپاول كردن و زيادتر پيوست كردن ايران را به قدرتهاي بالا؟! كه به ايران فكر مي كنيم !فكر كنيم به ايران براي اينكه خيانت كني به ايران ؟! فكر كنيم كه ايران خوب است كه بازايران - اين از افكار ايشان است - باز ايراني ها نرسيده اند به آنجا كه آزادي را به آنهابدهند! ايراني ها بايد تحت مهميز اختناق و نظامي و چكمه خارجي باشند و داخلي ! آقامي فرمايند كه باز ايراني ها نرسيده اند به آنجايي كه آزادي به آنها بدهيم ! اين منطق اينهاست . و آن مردك مي گويد كه از بس آزادي زياد دادند اين صداها بيرون آمدهاست ! كارتر مي گويد كه يك آزادي "تندي " داده بودند، از اين جهت مردم صدايشان درآمده است !
اين حرفهاي اينهاست كه دارند مي زنند. بايد چه بكنيم ما با اين جمعيت ؟ غير از اين ،الان غير از اين راهي هست كه اين گلوي كثيف را فشار بدهند تا اينكه تمام بشود اين قضايا؟ ديگر ما راهي غير از اين داريم ؟ راه آشتي اي هست ؟ راه اينكه ايشان باشد باز درايران هست ؟ يا خير، اين راه راهي است كه انتحار ملت است . اين راه راهي است كه ملت ما را به باد خواهد داد. اين تز تزي است كه ايران را تباه خواهد كرد؛ بدتر از اين خواهد كرد. تا حالا هر چه كرده فساد بوده ، و حالا مهلت مي خواهد براي حمله هاي بعد!خدا مي داند كه اگر مهلت به او بدهند، اگر ملت ايران به اين آدم مهلت بدهد، خدامي داند كه ضربه اي به شما مي زند كه ديگر سر بلند نكنيد. من قبل از اين هم اين مطلب راگفته بودم كه مهلت ندهيد به اين ، كه ضربه مي زند و حالا يك سال است دارد ضربه مي زند و از اين بدتر خواهد كرد.
اين حرفهايي هم كه حالا مي زنند، اگر چنانچه اين حرفهاي خود شاه است كه ديگربچه گانه به نظر آدم مي آيد. اگر من بروم ديگر ايران از بين خواهد رفت ! اگر من بروم تجزيه مي شود! بياييد به ايران فكر كنيم ! اگر من بروم ايران تجزيه مي شود! آن طرف روسها مي آيند، آن طرف امريكايي ها مي آيند! حالا براي قدرتمندي ايشان است كه نمي آيند! و نيامده اند هم تا حالا! [خنده حضار] ما ارتشمان كه با مستشارهاي امريكادارد اداره مي شود، پايگاههايي كه در چندين جاي مملكت ما درست شده است كه امريكايي ها درست كرده اند، نفتمان هم كه دارند آنها مي خورند، گازمان هم كه دارندشوروي ها مي برند، ما الان همه چيزهايمان مستقل و آزاد؟! و خود ايشان گفتند كه ليست مي فرستادند امريكايي ها، از سفارتها ليست وكلا مي آمد كه شما اينها را بايد وكيل كنيد! وچاره اي هم جز اين نبود. منتها دنبالش اين ادعا را مي كردند كه بله ، اين آن وقت بوده !يعني زمان پدرم بود - آن پدري كه آنقدر اين برايش تعريف مي كرد، همين را گفت .خوب آن وقت بود، من حالا ديگر اين كارها را نمي گذارم بكنند! حالا ديگر قضيهدوستي نيست . حرفها، حرفهايي است كه نمي گيرد ديگر. درست نيست اين حرفها.
و الان يك تكليف بيشتر از براي ايراني ها نيست و آن اينكه اين نهضت را محكم نگه دارند و هر چه مي توانند بكوبند اين دستگاه را تا برود از بين . اگر سستي بكنند و بكنيم ،خيانت كرده ايم به اين ملت و خيانت كرده ايم به اسلام و قرآن كريم ؛ براي اينكه اين آدم با همه چيز ما بد است . اين دشمن خونخوار همه چيز ماست ! اگر يك كسي سستي كند دراين قضايا، اهمال كند در اين قضايا، كلمه اي بگويد كه همراهي باشد با اين آدم ، اين خائن به ملت است ، خائن به اسلام است ، و بايد احتراز كرد از او. تكليف همه شما، همه شمايي كه در خارج هستيد، اين است كه با ملت ايران همراهي كنيد، پيوند كنيد به ملت ايران .
مخالفت شاه با رشد فكري جوانان
از اين مطلبي كه سئوال كردند از من اين آقاياني كه از خارج آمده بودند، از آلمان آمده بودند، كه ما راجع به اين كاري كه داريم مي كنيم ، اين كاري است كه اينها - قبل ازاين آقايان هم ، جلوي اينها هم يك دسته ديگر چند روز پيش از اين آمدند به من گفتند،اينها هم همين مطلب را با اضافه يك كلمه اي گفتند - آقايان (6) خودشان اعتقادشان اين است كه اين كاري كه اينها دارند مي كنند براي ايران منفعت كه ندارد، يك خطري براي ايران هست . و اين تا اينكه آن "آقايان هم تصريح كردند" كار تا آن وقتي كه نفت ما از بين برود، اين هم كارش تمام مي شود. اين نمي شود جاي نفت را بگيرد براي اينكه عمرش بيشتر از اين نيست . اين را آن آقايان مي گفتند. اين اطلاع ديگر مال خود آقايان است كه بايد داشته باشند. و آن آقايان مي گفتند كه ما كه در اينجا، در اين بنگاه (7) داريم كارمي كنيم ، ما را به يك حدي دارند نگه مي دارند و نمي گذارند رشد علمي كنيم . پس شمادر اينجا نه نتيجه علمي مي بريد و نه خدمت به وطن مي كنيد بلكه مي گوييد مضر است . واگر چنانچه اينطور تشخيص داديد، بايد نرويد در اين بنگاه . بايد يك كار ديگر انجامبدهيد. تكليف محول بر تشخيص خودتان است . اگر شما آقايان تشخيص داديد كه اين يك بساطي است براي اينكه شماها را، جوانها را نگذارند قوه هايشان ، استعدادهايشان شكوفا[يي ] پيدا كند، چنانكه دانشگاههاي ما اينطوري هست ، چنانكه همه جاي ايران اين جوري است كه نمي خواهند بگذارند جلو برويد شما، مي خواهند شما را همچو به يك حد عقبي نگه دارند تا اينكه تحت فرمان اجانب كه مي خواهيد واقع بشويد اعتراض نداشته باشيد، شما را به يك حد محدودي نگه مي دارند، كارشناسها را از خارج مي آورند و كار، چيزهاي ملت ما قواي ملت ما صرف اين مي شود كه فرمان از كارشناسهاببرند، و به عبارت ديگر اينها عملگي بكنند و آنها آقايي بكنند، اينها عملگي بكنند وماهي چند غاز(8) بگيرند، آنها آنجا بنشينند و پيپ بكشند و يك طرح برخلاف و ضدملت ايران بدهند، و در ماه نمي دانم چقدرها . . . خدا مي داند چقدر مي گيرند.
نقشه جدا كردن مردم از اسلام
اصلا از اول نقشه اين بوده است . از زمان رضا شاه اين نقشه ها بود كه بايد اين ملت راعقب نگه داشت ؛ بايد اين ملت را از ديانتش منفصل كرد. اينها مي دانستند كه اين چيزي كه اعتراض است و آن چيزي كه محرك مردم و جامعه مي تواند باشد قرآن كريم است وآنهايي كه از قرآن متابعت مي كنند. از زمان رضا شاه اين مطلب پيش آمد كه اسلام را وخدمتگزاران به اسلام را - هر دو را كوبيد. يك خطابه در تمام ايران نبود؛ يك منبر درتمام ايران نبود - همه منابر تعطيل بود كه سر تا ته ايران در ماه محرمش ، در ماه رمضانش ،هيچ چيز نبود! هر آخوندي از منزل در مي آمد گرفتار شده بود، [گرفتار] مي شد ومي بردند او را به كلانتري . همين طور عبايش را مي بريدند با جامه اش مي گفتند: بروبيرون . آن يكي را رها مي كردند، آن يكي را مي گرفتند جاي ديگري . همان وقت چه جناياتي اين مرد كرد به اسلام و مسلمين . بعد هم به ارث داد به اين مرد، و اين را همه داريد مي بينيد دارد چه مي كند؛ يعني آن صفحه اي كه ظاهر است مي بينيد؛ اين صفحاتيكه در باطن است و آن مطالبي كه در باطن است و من و شما مطلع نيستيم ، و اشخاص مطلع الان جرات نمي كنند حرف بزنند و بعد صدايش درمي آيد، آنها الي ماشاالله است . ماالان نمي توانيم تصور كنيم كه اينها چه كرده اند با اين مملكت ، اينها با اين اسلام چه كرده اند، با اين مسلمين چه كرده اند، با اين ملت چه كرده اند، با ذخاير ما چه كرده اند.
شاه ، نابودكننده ذخاير طبيعي و انساني ايران
ما دوتا ذخيره ، يك ملت دوتا ذخيره ممكن است داشته باشد كه ايران داشت : يكي ذخيره هاي مادي زيرزميني ، يكي هم ذخيره ها[يي ] كه عبارت از اين جوانها بود - اينهاهم از ذخاير ملت است ديگر - اين هر دوي اينها را تباه دارد مي كند و تباه كرد. اما موادطبيعي را: نفتش را كه آنطور داد و گازش را آنطور داد و دارد مي دهد، و مراتعش راآنطور به قول خودش "ملي " كرد لكن به ديگران داد و جنگلهايش را به ديگران داد و همه اينها را داده به غير. اينها اسناد به من نوشته بودند منتها نوشته اش حالا پيش من نيست ،نوشته اش نجف مانده است . همه اينها را به غير داده اند. زراعتمان را كه بكلي از بين برده است . بعد از سي سال ديگر كه نفت - اينطور اگر بدهند - تمام مي شود! اگر به اينطور دست و دلبازي نفت ما را به غير بدهند، بعد از سي سال - چند سال ديگر تمام مي شود. آن روزي است كه نه ملت ما نفت دارد، نه زراعت دارد. اگر اين آدم باقي باشد، بعد از سي سال ديگر يك ملت گدا! الان نصف ملت گداست ، آن وقت تمام ملت گدا خواهد شد!پشتوانه هيچ چيز ندارد. اين را اگر مهلتش بدهيد آقا، تمام حيثيات مادي و معنوي شما رااز بين مي برد.
اين راجع به ذخاير ما كه زيرزميني اش و روي زميني اش . و راجع به جوانهاي ما كه ازذخاير بزرگ ما هستند، نمي گذارند اينها تحصيل كنند؛ رشد فكري براي اينهانمي گذارند. اينها را تا يك - حتي آن كس كه خارج آمده و تحصيل مي كند جوري كرده اند كه اين اينها تحصيلشان تحصيل حسابي نشود - به يك حدي مي خواهند اينها رانگه دارند كه در همان حد، همان عملگي براي آنها بكنند! همين . نمي گذارند قوه اعتراض در اينها پيدا بشود، نمي گذارند رشد فكري در اينها پيدا بشود كه مقابل اينهابايستند و نگذارند اينها اينقدر چپاول كنند.
لكن حالا بحمدالله اين بت شكسته شد و اين سد برداشته شد، و برداشته خواهد شدبعد زيادتر. و ملت ما قيام كرد و شجاعت خودش را و بيداري خودش را در تاريخ ثبت كرد ملت . ملت اثبات كرد كه نه نيرنگهاي شاهانه و نه چماقهاي شاهانه نمي تواند جلوي اين را بگيرد! نه حكومت نظامي و نه نخست وزير نظامي ، اينها ديگر قابل اين نيستند كه جلوي يك ملت را بگيرند. امروز كه حكومت نظامي است و دولت نظامي است - همين امروز - در ايران باز همان نهضتها و همان حرفها و همان "مرگ بر شاه "ها الان هم موجوداست در ايران .
حمايت ابر قدرتها از شاه براي تامين منافع خويش
نمي شود يك ملتي را [اغفال ] كرد. از اين حرفهايي كه كارتر مي گويد كه ما همراهي مي كنيم و ما همچو نوكري را نمي توانيم از دست بدهيم و اين منافع ما را در ايران چه مي كند، و مال انگلستان مي گويد مردكه (9) خير، ما نمي توانيم بنشينيم كسي كه منافع ما رادر آنجا چه مي كند! خوب ، ما براي همين جهت داريم فرياد مي زنيم كه اين آدم آمده است كه منافع انگلستان و امريكا و شوروي را تامين كند! اين خائن است ! اين مخالف باهمه چيز ملت ماست ، قانونا اين ديگر سلطان نيست ، از اول هم نبوده است ! اين سلسله پهلوي از اول به غير قانون سلطنت كرده . از اول با سرنيزه مجالس را درست كرده اند.مجلس ملي ما نداشتيم هيچ وقت . مجلس ملي كه سلطنت او را، مجلسي كه سلطنت او راتثبيت كرد مجلسي بود كه با سرنيزه درست شده بود. اين را من اطلاع دارم و شاهد قضيه بودم ، و هر كه همسن من است او هم اطلاع دارد و شاهد بوده است . يك سلطنت غيرقانوني و يك مجلس غيرقانوني و يك دولت غيرقانوني دارد بر ما حكومت مي كند، بعدآقا مي گويند كه ما انتخابات را آزاد قرار مي دهيم ! اصلا انتخابات غيرقانوني است باوجود شما! شما وجودت غيرقانوني است ، انتخابات يعني چه ؟! انتخابات آزاد يعنيچه ؟! بايد قانوني باشد، انتخابات را بايد شاه - به حسب قانون - بايد شاه امرش را بدهد؛ توشاه نيستي ! تو ياغي هستي ! يك آدم ياغي تو هستي ، برخلاف قانون در اين مسندنشستي .
تبليغات عليه اسلام
مهلت ندهيد آقا. همه ، همه موظفيم و اگر كوتاهي كنيم ، همه خائنيم . [صلوات حضار] و من اميدوارم كه شما جوانها با وحدت اراده و با وحدت عمل ، بدون اينكه با هم اختلافي بكنيد، همه يكصدا باشيد و پشتيباني از اين نهضت بكنيد كه اين نهضت به نفع مملكت شما، به نفع خود شما[ست ]. و تبليغاتي كه در اطراف اين مسائل مي شود، اين تبليغات همه تبليغات شاهانه است . اينكه اسلام نمي تواند ديگر حالا اداره بكند، مال چهارده قرن پيش است ، اسلام ديكتاتوري دوم است ، اسلام نمي تواند كه حاجات فعلي مردم را برآورد، اسلام دعوت به ارتجاع مي كند، از اين مسائلي كه ديگر كهنه شده . . .- اينها ديگر كهنه شده - اين در ده - بيست سال پيش از اين ممكن بود يك كسي يك چيزي بگويد وليكن حالا ديگر كهنه شده . همين آقايي كه "ارتجاع سياه " مي گفت و- عرض مي كنم كه - دو شي ء غير مبارك ، ارتجاع - ارتجاع سياه و سرخ (10)، اينها دارندمملكت را چه مي كنند! حالا آمده دستش را دراز كرده كه مراجع عظام و روحانيون اعلام بيايند و با من كمك كنند كه من اين جنايات را توسعه بدهم و زيادش كنم وادامه اش بدهم ! [خنده حضار] اين وضع ايشان اين بود. اين حرفها كهنه شده .
شيوه زندگي و رهبري روساي حكومت اسلامي
اسلام آن اسلامي است كه در نيم قرن فتح كرد تمام اين ممالك را، براي اينكه آدمشان كند. نه فتح اسلام مثل فتح - سلطنتهاي - سلطانهاي ديگر، مثل فتح نادر شاه است ؛خير. آن طرز حكومت اسلام طرز حكومت آدم سازي است . شما خود روساي اسلام رابايد ملاحظه كنيد مثل پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام است ، اميرالمومنين كه بعد از او رئيسپيغمبري كه با مردم ديگر وقتي مي نشست معلوم نبود آقا كدام است و نوكر كدام است و- عرض مي كنم كه - اصحاب كدامند و خود پيغمبر كدام است . پيغمبري كه با مردم همان جور مي نشست و با هم همان طور جلسه مي كردند، و همان طور جلسه شان جلسه بنده هاو فقرا بود، و زندگي اش زندگي فقرا بود، و بيت المال مال مردم بود و هيچ تصرف نمي كرد، مثل يكي از فقرا زندگي مي كرد و با مردم وقتي كه معاشرت مي كرد، وقتي كه اعلام مي كرد و اعلام كرد به اينكه هر كس حقي دارد به من بگويد، يكي پيدا نشد - غيريك نفر آدمي كه اشتباه گفت براي يك غرضي - كه بگويد تو دهشاهي از ما برداشتي ، كه بگويد يك ظلمي تو به من كردي . اين آخر عمر فرمود هر كه حقي دارد به من بگويد.هيچ كس پيدا نشد كه بگويد تو به ما يك ظلمي كردي ، يك بدي گفتي - عرض مي كنم كه - به اين ملت يك - نعوذبالله - خيانتي كردي . فقط يكي در بين اينها پاشد گفت شمايك شلاق به من زدي ! گفت به او بيا عوض آن را [بزن ]؛ گفت به اينجاي من - گفت - بياعوض آن را بزن . گفت نه ، برهنه بودم . برهنه [شد]. بعد رفت بوسيد آنجا را؛ گفت كه من اين را گفتم كه اينجا را ببوسم . يعني دروغ گفتم ؛ نه ، نكرده بودي . شما در حكومتهاي دنيايك همچو حاكمي پيدا كنيد. ما يك همچو حاكم ، دنبال يك همچو حاكم مي گرديم .البته نمي توانيم پيدا كنيم اين جور اما دنبال اين مي گرديم كه لااقل به بعض احكام اين حاكم عمل بكند؛ خيانت نكند به اين ملت ، نخورد مال اين ملت را، برندارد مال اين ملت را ببرد به امريكا و به ساير ممالك ، و ويلا براي خودش و بچه هايش و طايفه اش درست بكند!
پيغمبر وقتي كه از دنيا رفت هيچ چيز نداشت . اين هم آن حاكم دوم كه ديگر توسعه حكومتش سرتاسر شرق را گرفته بود و تا اروپا هم رفته بود تقريبا. آن هم آن حاكم كه زندگي اش - يك پوست داشت ، آنجا شبها روي آن دوتايي "زن و شوهر" مي خوابيدند،كه حضرت امير باشد و فاطمه زهرا - سلام الله عليها - و روزها علف شترش را روي آن مي ريختند كه علف بخورد آن . اين بارگاه ، تخت و بارگاه اعليحضرت سلطان ! كارجمع بكند، كار مي كرد و وقف مي كرد. همان روزي كه با او بيعت كردند، بيل و كلنگش را برداشت رفت سراغ كاري كه انجام مي داد! آنجا يك چشمه اي را مي خواست حفركند؛ خودش با دست خودش حفر كرد. وقتي درآمد، تبريكش كو؟ گفت خوب اين تبريك را براي ورثه بگو، بياور قلم و كاغذ. و قلم و كاغذ [آوردند]. همان وقت وقف كرد براي يك جهتي . آن هم زندگي و خوراكش كه از نان جو نگذشت ؛ بالاتر نبود؛ آن هم چند تا لقمه بود. ما يك همچو حاكمي ، دنبال اين مي گرديم . پيدا نمي كنيم البته ؛ خودايشان هم فرمود كه خوب ، شما طاقت نداريد اينقدر لكن تقوا داشته باشيد.
ما دنبال يك حاكم تقوادار، تقواي سياسي لااقل داشته باشد، نخورد مال اين ملت را،هدر ندهد مال اين ملت را، ما دنبال اين مي گرديم . ما [كه ] مي گوييم حكومت اسلامي ،مي خواهيم يك حكومتي باشد كه يك قدري شبيه باشد به اين حاكمهاي ما. اينها كجاي حكومت اسلام ديكتاتوري بوده است كه آقايان سخت از اين مي ترسند! ديكتاتوري چيست ؟ حكومت اسلام حكومت قانون است . اگر شخص اول مملكت ما در حكومت اسلامي يك خلاف بكند، اسلام او را عزلش كرده . يك ظلم بكند، يك سيلي به يك كسي بزند - ظلما - اسلام او را عزلش كرده ، او ديگر قابليت از براي حكومت ندارد. اين ديكتاتوري است ؟ حكومت قانون است ، قانون خدا؛ يعني حاكم ، يعني شخص اول مملكت ، اگر يك كسي يك چيزي داشته باشد، شكايتي داشته باشد از او، پيش قاضي مي رود و او را حاضرش مي كند و او هم حاضر مي شود. چنانكه شد، حضرت امير اين كاررا كرد. ما هم يك همچو حكومتي مي خواهيم : حكومت قانون . قانون ، آن هم آن قانون ؛آن هم قانون مترقي اسلام .
مخالفت اسلام با فساد نه با تمدن
اينها مي ترسانند شما را از حكومت اسلامي . مي گويد اگر حكومت اسلامي باشد زنهارا مي كنند توي يك اتاقي درش را قفل مي كنند تا آخر، تا آخر اينها توي اين اتاق باقي باشند. زنها در صدر اول اسلام جنگ مي رفتند! در لشكرها در طول جنگ بودند براي
مداواي زخمها. بيشتر از انتظار. شما يك سينماي اخلاقي ، يك سينماي آموزندهبياوريد، اگر يك كسي با آن مخالفت كرد. با آن مراكز فساد دولت اسلام مخالف است ،نه با تمدن مخالف است . اين تمدن است كه سرتاسر يك مملكتي اينقدر مركز فسادداشته باشد؟! كتابخانه نداشته باشد، مركز فساد داشته باشد؟ با اين مخالف است ؛ نه باترقي مخالف است . مردك در يكي از حرفهايش (11) آن وقت كه ما قم بوديم ، در يكي ازحرفهايش گفت كه اين آخوندها مي گويند كه ما نمي خواهيم اين تمدن را! اينهامي خواهند با الاغ بروند از اين طرف به آن طرف ! خوب ، آدم چه بكند با يك همچوآدمي ؟ حالا آمده است بعد از اينهمه حرفهايي كه يكوقت گفت كه اين ملاها مثل حيوان نجس هستند از ايشان احتراز كنيد! يكوقت گفت كه اينها مثل كرمهايي مي مانند كه درنجاست مي غلتند! همين آقا [كه ] به جامعه روحانيت اين حرفها را زد، حالا آمده است مي گويد كه "مراجع عظام و علماي اعلام ". خوب ، مي دانند دروغ مي گويي ! [خنده حضار] احتمال صحت [كسي ] بدهد، نقص دارد در ادراك !
در هر صورت ، خداوند شماها را تاييد كند؛ موفق باشيد. همه با هم باشيد. آقا اگرچنانچه متفرق بشويد، كاري از پيش نمي بريد. يكي يكي كاري از پيش نمي برد؛ همه باهم مجتمع : يدالله مع الجماعه . [صلوات حضار].
پانویس :
بزرگتر کوچکتر