صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - فريبكاري شاه در اظهار توبه - 2 آذر 1357

عنوان : فريبكاري شاه در اظهار توبه
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 2 آذر 1357
تاریخ قمری : 22 ذي الحجه 1398
جلد : 5

متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مقايسه شاه با فرعون
صحبت در اين اصل اول بود كه ملت ايران مي خواست . ملت ايران چند تا مطلب خواست كه اوليش اين بود كه اين شخص نباشد؛ بلكه اين سلسله نباشد. اينها تشبثاتي كردند كه بسياريش را من ذكر كرده ام . من جمله از تشبثاتي كه كرد، شبيه آن تشبثي بود كه فرعون كرد. فرعون بعد از اينكه عذاب نازل شد و غرق را ديد كه الان دارد غرق مي شود، آن وقت گفت كه من هم آنطوري كه بني اسرائيل مي گويند من هم به همان ايمان آوردم . جواب بود كه حالا ديگر ايمان آوردي ؟! تو قبلا معصيت كردي الان وقد عصيت قبل و كنت من المفسدين (1) ايشان هم بعد از اينكه بيست و چند سال ، بيست و هفت سال خيانتها را كرد و جنايتها را كرد، آن وقت كه عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همين مشتهاي گره كرده ملت ايران و فريادهاي ملت ايران ، كه من عرض كردم كه اين يك مسئله الهي بود نه يك مسئله بشري ، اينكه همه ايران در مقابل اين قدرتي كه اينها دارندبلكه در مقابل همه قدرتها ايستاد و با دست خالي مشتها را گره كردند و نه به حكومت نظامي و نه به دولت نظامي و نه به پشتيبانيهاي امريكا و شوروي اعتنا نكردند و همه با هم در همه ابعاد كشور فرياد زدند كه ما نمي خواهيم ، مرگ بر اين شاه ! مرگ بر اين سلسله ! حالا كه غرق را ديده ، الان اين موج كه در ايران پيدا شده است ، موج استنكار، (2) موج اينكه ما نمي خواهيم ، موج نفي سلطنت محمدرضاخان و سلسله او، حالا كه خودش رادر اين موج ديد و غرق ديده ، حالا در مقابل ملت مي ايستد و اظهار ندامت مي كند،مي گويد كه من تا حالا اشتباه كردم و حالا ديگر از اين به بعد اين اشتباهات نمي شود.خطاب به مراجع عظام و علماي اعلام كه بياييد من ديگر توبه كردم ! و شما بياييد نجات بدهيد! حاصل حرفش اين است كه نجات بدهيد من را؛ "نجات بدهيد وطن را"،مقصودش خودش هست ! در مقابل ملت هم باز همين امر را تكرار كرده است . به طبقات مختلف ، به جوانها، به اينها. و آخرش هم مي گويد كه بياييد يك فكري بكنيم براي وطن !ما خوب است به وطنمان فكر بكنيم ! اين شبيه همان مسئله فرعون است با يك اختلاف ؛فرعون بعد از اينكه ديد كه حالا ديگر دارد غرق مي شود گفت كه امنت انه لا اله الا الذي امنت به بنوا اسرائيل (3). جوابش اين بود كه نه ، ديگر گذشت . ديگر مطلب . . . تو تا حالا معصيت كردي ، تا حالا طغيان كردي ، بني اسرائيل را به بند كشيدي ، ظلم كردي ، حالا كه مي بيني عذاب نازل شده و غرق توي كار است ، حالا مي گويي كه من معصيت كردم ! حالا كه عذاب نازل شده مي گويي معصيت كردم ؛ من توبه كردم . اين مثل توبه اي مي ماند كه بعداز اينكه مرد و عذاب جهنم را دارد مي بيند، بگويد من توبه كردم ! اين توبه نيست ؛ اصلش توبه نيست اين . ايشان هم بعد از اينكه عذاب را نازل ديد و آن چيزي كه خداوند به دست اين ملت اجرا فرمود و آن استنكار و مقابله با مشت در مقابل مسلسلها، حالا ديگر مي بيندكه غرق شده است و عذاب نازل شده است ، حالا مي گويد كه من اشتباه كردم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمي كنم !
فريبكاري شاه
يك فرق هم با توبه ، اظهار توبه فرعون دارد و آن اينكه از اين ور اظهار توبه ، از آنور دولت نظامي ! اين دو تا را با هم به ميدان آورده ! ديگر فرعون اين كار را نكرده بود.همان مي گفت توبه كردم . ديگر اينطور نبود كه از آن ور چماق دستش بگيرد، از آن ورتوبه بكند. اين از توبه گرگ هم بدتر است ، براي اينكه گرگ هم مي گويد توبه كردم - مثلا - اما اينطور نيست كه در همان حالي كه اظهار توبه مي كند، اظهار ندامت مي كند،توسل به علماي اعلام و مراجع عظام - به اصطلاح خودش - پيدا مي كند، توسل به قشرهاي ديگر ملت پيدا مي كند، در همان حال يك كسي هم مامور مي كند كه بكش !
كشتار به امر شاه
همه اين كشتارهايي كه واقع مي شود با امر ايشان است . هيچ وقت باور نكنيد كه اينهايي كه مي گويند مامورين چه كردند، اينهايي كه مي گويند نخست وزير چه كرده ،اينهايي كه مي گويند سازمان امنيت چه كرده ، اينها همه براي حفظ شاه است . اينها همه ازعمال شاهند. گاهي وقتها فهميده و گاهي وقتها نفهميده . در كشتن و قتل و مقابله با ملت باآتش ، هيچ اقدامي ، هيچ كس اقدام نمي كند مگر اينكه به امر خود ايشان باشد. خودايشان مستقيما امر مي كند. حالا بعضي هم كه مي گويند كه شاهد قضيه بودند كه در جمعه سياه از اشخاصي كه شليك كرده به طرف ملت خود ايشان مستقيما بودند با هليكوپتر.حالا من اين را نمي دانم اما بعضي از اجزاي خودش ، از اعضاي خودش كه رفتند به انگلستان ، مي گويند كه او اينطور گفته است كه ايشان خودش مباشر بود، نه آمر. ولي آنكه مسلم است اين است كه بدون امر ايشان هيچ يك از اين وقايع واقع نشده . يعني تبريز اگر قتل عام شده است ، اصفهان اگر قتل عام شده است ، شيراز اگر قتل عام شده است - آدم هر شهري را كه اسمش را مي برد قتل عام هم بايد دنبالش باشد - . . . .
شاه در پناه چماقدارها!
شما در تمام طول تاريخ ، يك قضايايي الان در ايران در جريان است و بوده است كه در تمام طول تاريخ نبوده اينطور وحشيگري كه ايشان دارد مي كند. در تمام طول تاريخ نبوده است كه هر روز در نقاط مختلف يك مملكت اسلامي ، با آلات مختلفه ، با ارتشيك طرف ، با كوليها - به اصطلاح خودشان - يك طرف ، با رها كردن يك دزدآدمكشي (4) كه از سرهاي بعض از عشاير بوده است - او را مي گويند رها كرده است ويك پول فراواني هم به اختيارش گذاشته است كه برود جمعيت جمع كند و حمله كند به مردم - اينها هم از يك طرف ؛ همچو چيزي در طول تاريخ نبوده كه يك كسي كه مدعي سلطنت است ، و ديروز آنطور فرياد مي زند و براي خودش مديحه خواني مي كرد وروزنامه ها را واداشته بودند و راديو و هر چه هر كس مي گفت جز شان ايشان نبود، حالامتوسل بشود به كوليها كه در زير پناه چماق كوليها خودش را نجات بدهد! متوسل بشودبه - مثلا - كساني كه از اشرار بودند، و آنها را اجير كند كه نجاتش بدهند از دست اين ملت و نجات هم نمي دهند آنها. نه نجات آنها مي دهند، نه ملت ، ديگر به اين حرفها اعتنامي كند.
فرق توبه شاه و توبه فرعون
فرق ايشان با فرعون اين است كه فرعون مي گفت توبه كردم ، ديگر در آن حالي كه مي گفت توبه كردم شمشير را نكشيده بود به جان مردم . ايشان مي گويد، خودش وقتي خطابه مي خواند، خطابه مي خواند كه اي علما، اي مردم ، من اشتباه كردم ! حالا ديگر ازاين اشتباه گذشتم و برگشتم ! از آن طرف هم اينطور تشبثات را [مي كند]. حكومت نظامي مي گذارد همه اش بر خلاف قواعد، بر خلاف قوانين ، همه اش بر خلاف . از آن طرف هم مامور مي كند چيزها را - ارتش را - به اينكه بريزند به جان مردم و ديگران را هم ، عشاير رامثلا - بعضي عشاير را. البته عشاير خيلي گوش نمي دهند به حرف اينها. عده اي شان هم رفتند پيش علما و گفتند ما حاضريم براي موافقت كردن با شماها.
حالا ديگر مست آمدي و توبه مي كني ، آن هم اين جور توبه ؟! بعد از بيست و چندسال جنايت ، بعد از بيست و چند سال خيانت به يك ملتي ، به اسلام ، حالا هم جبران نكرده ، خيانتها سر جايش باقي ، جنايتها سر جايش باقي ، حالا آمدي در مقابل علماايستادي مي گويي كه من توبه كردم ! اين از توبه فرعون - اين بدتر است ! جبران بايد بكني اين چيزها را. اگر توانستي همه اين جنايات بيست و چند ساله را جبران بكني ، آنقدري كه به جيب امريكا ريختي برگرداني ، اين پايگاههايي كه براي امريكا در مملكت ما درست كردي اينها را خراب كني و برگرداني ، آنهمه كه آدم كشتي ، اينها را زنده بكني ، آن وقت بگويي كه من توبه كردم ؛ اما با اينكه جنايات تو كردي و اين جنايات ثبت هست درتاريخ ، همه ماها ديديم كه تو چه كردي و با اين ملت داري چه مي كني و چه كردي ، آن مردكه (5) مي گويند در راديو - در راديو و تلويزيون گفته است كه من همه را خواهم كشت ! مي گويند يك همچو كلمه اي هم گفته . خوب ، بله اينطور آدمند؛ ولي موفق نخواهند شد ان شاءالله . [ان شاءالله حضار].
جنايات جبران ناپذير شاه
يك آدمي كه يك روز مي گويد به علما كه اينها را مثل حيوانات نجس ازشان اجتناب كنيد! - به روحانيون اينطور گفت : مثل حيوان نجس از اينها اجتناب كنيد؛ يك روز گفت كه اينها مثل يك كرمهايي مي مانند كه در نجاست مي لولند! يك روز هم مي آيدمي ايستد مي گويد مراجع عظام و آيات عظام و مراجع كذا، علماي اعلام . آن دستش هم چماق ! چطور باور كند كسي از تو اين حرفها را؟ خوب ، لااقل اگر در پيشگاه ملت ، درپيشگاه علماي ملت ، تو توبه مي خواهي بكني ، لااقل يك توبه ظاهرالصلاحي بكن . توعقلت اينقدر نمي رسد كه اين توبه را هيچ بچه اي قبول نمي تواند بكند! خوب لااقل توبه مي خواهي بكني ، خوب بگو كه من توبه كردم ، بروي كنار. يا فرض كن ، لااقل بدنت رانجات بده فاليوم ننجيك ببدنك (6). تو نمي تواني بدنت را هم نجات بدهي ! تو ديگرنمي تواني نجات بدهي خودت را. لااقل اگر چنانچه اظهار ندامت مي كني و راست مي گويي كه نادم هستي ، لااقل ديگر شمشير نكش ! در همان حال كه داري مي گويي كهمن نادم هستم ، لااقل حكومت نظامي را بردار. دولت نظامي نياور روي كار. بگو مردم بياييد خودتان يك كسي را تعيين كنيد دولت ، تا مردم احتمال بدهند كه تو توبه كردي .آن وقت هم قبول نيست ؛ نه آنكه توبه هر كه هر غلطي كرد آخر عمرش بگويد توبه كردم ، خوب اين چه منطقي است ؟ توبه شرايط دارد؛ مگر خدا توبه هر كس را قبول مي كند؟ يك كسي كه بيست و چند سال به مردم ظلم كرده است ، حالا بگويد توبه كردم ؛عفو كردم اين زندانيهاي سياسي را! زنداني سياسي اي كه ده سال عمرش را اينجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پير شده است و بيرون آمده است ، آن وقت ريشش سياه بوده و حالا ريش سفيد بيرون آمده ، آن وقت بدن سالم رفته حالا بدن مريض از اين چالهاي سياه بيرون آمده ؛ ده سال ، پانزده سال - كمتر، بيشتر. من يكي از همين جوانهايي كه الان در اينجا هست و سابقا - من سابقه دارم با او - آن وقت وقتي دست مرا مي گرفت ، دست من توي دست او غرق مي شد؛ يك قوه اي داشت كه من دستم كه توي دستش مي رفت مي فهميدم كه چه جور قوه اي است ، حالا وقتي با من مصافحه مي كند يك آدم ضعيفي هست ؛ [اين ] مصالحه مي كند؟
ده سال يك كسي را تو مي بري حبس مي كني ، پانزده سال مي بري حبس مي كني ،جوانها را پير مي كني ، سالمها را مريض مي كني ، اينها ديگر جبران ندارد! همين عفوكردم ؟! غلط كردي عفو كردي ! عفو چيست ؟ چه حقي داشتي كه بگيري كه حالا عفوكردي ؟ عفو مال اين است كه يك كسي گناهي داشته باشد؛ چه گناهي اينها كرده بودند كه تو اينها را حبس كردي ، پانزده سال عمر اينها را تلف كردي ؟ حالا مي گويد عفو كردم !عفو كردم ! اين چه غلطي است كه تو مي كني ؟ عفو كردم چيست ؟ از اول چرا كردي ؟ نه اينكه عفو كردم ، اول كار غلط كردي ؛ نه اينكه يك كار صحيحي بود حالا عفو كردند.گناهكار بودند عفو كردم ! گناهشان چي بوده ؟ گناهشان اين بوده است كه مي ديدند توخطرناكي ، يك كلمه اي مي گفتند. بعضي از اين آقايان كه چندين سال حبس بودندگناهشان اين بوده است كه به اين - از قراري كه مي گويند گناهشان اين بوده است كه - به عائله بعضي از اين حبسيها رسيدگي كرده نگذاشته اين عائله زحمت ببيند. بعضي شان را، گناه آنها، گناه اين اشخاصي كه به قول شما مجرم سياسي هستند، اين است كه در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند كه آقا چرا، چرا مردم را اينطور اسيرمي كني ؟ در مقابل خيانتهاي تو مي گويند چرا به امريكا تو همه چيز ما را دادي ؟ كسي كه اين "چرا" را دارد مي گويد، مي گويد آزادي به ما بدهيد، مي گويد استقلال ما مي خواهيم ،مملكت مي خواهيم مال خودمان باشد، نمي خواهيم مملكت مال ديگران باشد،مي خواهيم آزاد باشيم ، مي خواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد، مي خواهيم راديو و آلات تبليغي مان آزاد باشد؛ اين جرم است كه اينها را گرفتيد و حبس كرديد و از زندگي اينها راانداختيد؟ حالا جواني شان را از بين برديد، سلامتي شان را از بين برديد، حالا اسمش را"عفو" مي گذاريد؟!
بي فايده بودن توبه شاه
توبه هم بكنيد ديگر فايده ندارد. توبه بايد با موازين باشد؛ مگر خداي تبارك و تعالي همين طوري توبه قبول مي كند؟! حق الناس را خدا قبول نمي كند تا ادا نشود؛ تا اينكه ادانكني . تو حق الناس را قدرت داري كه ادا بكني ؟! قدرت اين را داري كه يك دانه حبسي را كه ده سال در حبس بوده و جواني اش از بين رفته در حبس ، تو قدرت اين را داري كه جبران اين را بكني تا توبه بكني ؟! توبه يعني چه ؟ نمي تواني توبه بكني . قابل اين نيستي قبول بكند خداي تبارك و تعالي توبه تو را. ولي توبه حق الناس است ديگر؛ حق ناس راخدا نمي بخشد به مردم . اگر شما نتوانستي كه يكي از اينهايي كه آنطور زجر كردي ،آنطور اره كردي پايشان را، سوزاندي پايشان را، پايشان را توي روغن داغ كردي ، روي صفحه - نمي دانم - فلزي خواباندي و برق را متصل كردي ، كباب كردي مردم را، اگر توتوانستي جبران بكني ، يكي از اينها را جبران بكني ، آن وقت بگويي كه اشتباه كردم بياييدديگر ببخشيد!
تو بعدها ديگر از اين اشتباهها نمي كني ؟ خوب راست مي گويي اين را حالا؟ ما قطع نظر از اين هم كرديم ، درست مي گويي تو؟ صحيح مي گويي ؟ ديگر اين اشتباهات رانمي كني ؟ يا حرف است ، صحبت است ؟ آلان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين ! تو ازمفسدين هستي ، تو آدم مفسدي هستي ، تو فاسدي ، تو مفسدي ؛ يك مملكت را به هم زدي ، يك ملت را از بين بردي . مگر شوخي است اينطور جنايات . تو همه قواي اين مملكت ، اين جوانهاي ما كه يكي از ذخاير اين مملكت هست ، اينها را به هدر دادي همه را، حالا آمده مي گويد كه من "اشتباه " كردم ! بله حالا ديگر ما به منطق بعضي از اشخاص - اينكه عجيب است اين حرفها، عجيب آدم به نظرش مي آيد - يك مردي كه من نمي دانم كيست روي كاغذ هفت ، هشت ، ده ورقي نوشته است ، اول خودش را معرفي كرده است كه من كي بودم و پسر كي بودم و كي ، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از اين بهتر از كجا پيدا كنيم ؟! [خنده حضار] انسان يك همچو حرفي مي نويسد؟ شما بياييد رهاكنيد و بياييد شما هم با فلان آقا هم صدا بشويد و اين را حفظش كنيد و ما بهتر از اين ازكجا پيدا كنيم ؟! چقدر انسان بايد نفهم باشد!
سلطنت ، نه حكومت ! !
در هر صورت اين توبه ها يكي از تشبثاتشان است و اين هم پذيرفته نيست ؛ ملت ديگر اين حرفها را نمي پذيرد. آنكه جوانش ، آن پيرزني كه جوانش از دستش رفته ،پيرزنهايي هستند كه چهارتا بچه شان ، يعني يك پدر بوده ، يك مادر بوده ، چهارتا جوان ،امشب اينها سر سفره نشسته بودند پنج نفري ، شش نفري ، فردا شب سر سفره نشستند دونفري ، چهارتا جوانش از بين رفته ، حالا از شما مي پذيرد اينكه عذر بخواهي ؟! فقط به عذرخواهي ! آن هم بايستيد و عذر بخواهيد؛ آن وقت ما هم بياييم ، آخوند هم بيايد ياغير آخوند - و مثلا روشنفكر يا تاريك فكر هم بيايد - و بگويد كه خوب ايشان سلطنت بكنند، حكومت نكنند! سلطنت ! درست شد همين ؟! همين تمام شد؟! جواب اين پيرزن چي ؟ جواب اين پدري كه ديروز چند روز پيش از اين اينجا بود، پدري كه چندتاجوانش كشته شده بود، ما جواب اينها را چي بدهيم ؟ بگويند شماها ساختيد با يك آدمي كه جوانهاي ما را كشت ، از بين برد؟ حالا سلطنت بكنند، حالا بالا بنشينند و در ايام عيدهم بروند سلام بدهند و تعريف بكنند و كه تو آني كه چه كردي ؟! تو آني كه حفظ كردي همه چيز را؟! اسلام پناهي تو؟! نمي دانم ظل اللهي تو؟! اين حرفهاي نامربوط چيست ؟اينها خيانت به يك ملت است ، به يك مملكت است ، به اسلام است . كسي كه تاريخ اسلام را تغيير داد و هيچ حيا نكرد - مگر اين يك چيز آساني بود، يك چيز كمي بود كه تو يك همچو اهانتي به پيغمبر اسلام كردي - بعد به مجرد اينكه بگويي نخير، ديگر غلطكردم ! مگر فايده دارد اين حرفها؟
قيام لله
بحمدالله الان ملت ايستاده است ؛ و ما اميدواريم كه اين ايستادگي اش باقي باشد وعمده اين است كه توجه به خدا باشد. بايد همه شما، همه ما، همه ملت ، وجهه نفسشان خداي تبارك و تعالي باشد؛ انحراف پيدا نشود از قيام ، الهي باشد. ان تقوموا لله مثني و فرادي ؛انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله (7). براي خدا قيام كنيد؛ اين نهضت الهي باشد ان شاءالله ؛انحراف از آن نباشد كه - خداي نخواسته - با انحراف شكست بيايد؛ الهي باشد. و اگرالهي باشد پيروزي است ان شاءالله . همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه مقصد مقصدالهي [باشد]. براي خاطر خدا و براي خاطر نجات يك ملتي كه بندگان خدا هستند قيام كنيد و مطمئن باشيد كه ان شاءالله با اين وضع پيش خواهيد برد.
پاسخ به تبليغات سوء
و شما هم كه در خارج ايران به سر مي بريد مكلفيد، همه مان مكلفيم كه كمك كنيم به ايران به هر طور كه مي توانيم . اينجا هر كه مي تواند تبليغات بكند؛ به مردم اينجاها بفهماندكه اين ملت ايران چي مي خواهند، چي مي گفتند. گوش نكنند به تبليغاتي كه بعض روزنامه نويسها پول گرفتند و يك حرفهايي مي زنند، بعضي - عرض مي كنم كه -تبليغ چيها تبليغ مي كنند بر خلاف . ملت ايران داد دارد مي زند كه آزادي من مي خواهم ،داد دارد مي زند كه من استقلال مي خواهم ، او داد مي زند آزادي مي خواهم ؛ آنمردكه (8) مي گويد كه آزادي داده ! چون آزادي داده مردم صدايشان درآمده ! يك ملتي كه قيام كرده ، و همه قيام كردند - نه اينكه يك كسي باشد قيام كرده باشد، يكي نه . در باطن ارتش هم اين مطلب هست ؛ شما مطمئن باشيد آن روزي كه ايشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است ؛ نمي شود نباشد؛ به ما پيغام مي دهند هميشه .
ما از خداي تبارك و تعالي پيروزي اين ملت را [خواهانيم ] و اينكه ما بتوانيم خدمت كنيم بر اين جامعه . ما همه مكلفيم و بتوانيم تكليفمان را ادا كنيم در مقابل خداي تبارك وتعالي و در مقابل ملت مسلمان ، و بتوانيم اين مقدار از قدرتي كه داريم صرف كنيم در راه خداي تبارك و تعالي براي نجات بندگان خداي تبارك و تعالي ، نجات مستضعفين . ازخداي تبارك و تعالي توفيق همه تان را مي خواهم .
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 183,131,038