7 تیر
شهادت دکتر بهشتی و 72 تن از یاران در انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى(1360 ش)
سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
در آستانه سالگرد فاجعه هفتم تیر و شهادت مظلومانه آیةالله بهشتی و 72 تن از یاران فداکار انقلاب اسلامیقرار داریم.
سزاوار است از این فرصت برای یادآوری خاطره مقاومتهای اصولی شهید مظلوم در برابرخطوط انحرافی که درصدد بودند انقلاب را از درون بپوسانند و مسیر آن را تغییر دهند، استفاده کنیم وضمن بررسی تازه این مقاومت، که به پیروزی انقلاب سوم منجر شد، به ارزیابی تلاشهای خود برای ادامهراه و تحقق آرمانهای شهدای انقلاب سوم بپردازیم.
بررسی مجدد انقلاب سوم را با یادآوری این نکته آغاز میکنیم که امام درباره شهید مظلوم آیةالله بهشتیفرمودند:
»بهشتی مثل یک ملت بود برای ملت ما« این سخن را یک انسان معمولی به زبان نیاورده است.
اینسخن امام -قدس سره- است و قضاوتی است که ایشان با توجه به آگاهی همه جانبهای که از ابعاد وجودیشهید بهشتی و نقش ارزنده ایشان در انقلاب و معماری نظام جمهوری اسلامی داشتند به زبان آوردند.
یکتفسیر برای این سخن امام -قدس سره- این است که بهشتی به یک قشر و گروه خاص تعلق ندارد، او متعلّقبه همه ملت است.
بنابر این، برای نسل انقلاب کاملاً ضروری است تلاش زیادی به منظور آشنایی هرچهبیشتر با ابعاد وجودی شهید مظلوم آیةالله بهشتی که قهرمان انقلاب سوم بود، به عمل آورد و به اهمیتانقلاب سوم و نقشی که این حرکت کاملاً حساب شده و اصولی در استمرار انقلاب اسلامی داشته و دارد پیببرد.
بیشترین مسؤولیت در زمینه شناساندن شخصیت شهید بهشتی به نسل انقلاب، برعهده مطبوعات وبهطور کلی رسانههای گروهی است و طبعاً این قشر در این زمینه رسالت سنگینی دارد.
علت منفجر نمودن دفتر حزب
پیش از بررسی ابعاد مختلف این فاجعه، باید این نکته را روشن ساخت که چرا منافقین از میان دیگر مراکزحساس کشور، دفتر حزب جمهوری اسلامی را برای انفجار در نظر گرفتند، در توضیح این نکته باید گفت کهجلسات حزب، محل اجتماع افراد مهمی از زبدگان ملت بود، روزهای یکشنبه در دفتر حزب، جلسه تشکیلمیشد و عدهای از اعضای سه قوه در آن اجتماع میکردند؛ حدود 50 تا 60 نفر نماینده مجلس، جمعی ازشورای عالی قضایی و عدهای از وزرا و معاونین آنان، و درباره مسائل جاری کشور به بررسی وتصمیمگیری میپرداختند.
منافقین به خیال خام خود چنین اندیشیده بودند که در صورت انفجار دفتر حزبجمهوری، نظام اکثریت سران خود را از دست خواهد داد و در نتیجه مجلس و دولت از رسمیت میافتد، قوهقضایی مختل و حزب از هم متلاشی میگردد و در این میان امام تنها مانده و مجبور به تسلیم در برابرخواستههایشان خواهد شد! ولی آنها در این محاسبه مردم و امام را در نظر نگرفته بودند و نمیدانستند کهاگر همه اینها و حتی نهادها هم از بین بروند، امام با حمایت مردم، کشور را به وضع عادی خود بازمیگرداند.
حضور مردم در صحنه، دشمن را شکست داد
در سیام خرداد منافقین و پیکاریها و چریکهای اقلیت و جبهه ملی و.
همه نیروهایشان را جمع کردند و بهخیابانها ریختند و بهطور مسلح تظاهرات کردند؛ ولی آن روز حزب الله با دوچرخه و موتورسیکلت درصحنه حضور یافته و آنها را تار و مار کردند و چون این آزمایش به جایی نرسید، آنها دست به انفجار حزبزدند و فکر میکردند فردا صبح که از خواب بلند میشوند دیگر نه مجلس هست و نه دولت و نه شورایقضایی و امام تنهاست! ولی همه چیز برخلاف انتظارشان واقع شد و آن اجتماعی که در تشییع جنازه 72 تنتشکیل شد، تاریخ دنیا به خودش ندیده بود.
آن اشکهایی که آنروز مردم ریختند و کف خیابانها را تر کردندو آن دستهایی که زیر جنازه این شهدا خشک شده بود و پایین نمیآمد و اجازه ندادند تا شب جنازه آیةاللهبهشتی از بالای دستهایشان پایین بیاید و آن فریادهایی که مردم کشیدند، بار دیگر سرنوشت انقلاب را رقمزد و آینده را مشخص کرد؛ و در مجلس شورای اسلامی هم که چند نفر کمتر از نصاب بود، مجروحانی را کهاز زیر خروارها آوار، بعد از چهار ساعت، نیمه جان بیرون آورده بودند، با تختشان از بیمارستان آوردند ودر مجلس حضور یافتند و به آن رسمیت دادند.
امام امت نیز با قاطعیت و فوریت، شورای عالی قضایی را ترمیم و شورای ریاست جمهوری نیز تشکیل شد.
انقلاب سوم
انقلاب سوم در واقع ازاله رسوبات غربگرایانه از پیکر پاک انقلاب اسلامی و حرکتی برای منزوی کردننیروهای غرب باوری بود که در نظر داشتند انقلابی را که علیه ارزشهای غربی شوریده بود بار دیگر بهدامن غرب بیندازند.
انقلاب برای به ثمر رسیدن، بیش از هر چیز به فداکاری و مقاومت و صلابت انسانهایینیاز داشت که از سرچشمه زلال معارف اسلامی سیراب شده و عالیترین مدارج علوم اسلامی را طی کردهباشند و در میدانهای مختلف زندگی و مبارزه و تلاشهای اجتماعی، تجربیات قابل اتکایی را کسب کردهباشند.
شخصیت عظیم شهید بهشتی
در میان پیشتازان انقلاب سوم، شهید بهشتی که جلوتر از دیگران بود، واجد عالیترین درجه صفات وخصلتهای یاد شده بود.
شاید بهترین و گویاترین سند برای تأیید صحت این نکته، جمله معروفی باشد کهامام امت1 یک روز پس از شهادت مظلومانه آیةالله بهشتی درباره او فرمودند:
»من بیش از 20 سال ایشان را میشناختم و برخلاف آنچه این بیانصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند ومرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، مدیر، علاقهمند به انقلاب، علاقهمند به اسلام و به دردبخور برای جامعه خودمان میدانستم«.
امتیاز بزرگ شهید بهشتی این بود که علاوه بر مطالعه و تحقیقات وسیعی که در رشتههای فقه و اصول وفلسفه و عرفان اسلامی به عمل آورد، با علاقه فراوان به مطالعه و تحقیق در مکتبهای فلسفی شرق و غربپرداخت و آنها را به محک فلسفه و عرفان ناب اسلامی زد و از این رهگذر عمق و اصالت بینشهای فلاسفه وعرفان اسلامی را دریافت.
او در فقه، اصول، فلسفه، عرفان، معارف قرآن، حدیثشناسی، علم رجال، ادیان، روانشناسی، جامعه شناسی،تاریخ و مکتبهای اقتصادی جهان یک صاحبنظر اندیشمند، با عمقی کمنظیر بود.
شهید بهشتی به سه زبانعربی، انگلیسی و آلمانی تسلط کامل داشت و این امر به او امکان داده بود که مستقیماً متون اصلی منابععلمی شرق و غرب و اسلامی را مطالعه نموده و در زمینههای گوناگون علمی تحقیق نماید.
کتابها ونوشتههای او گویای عمق اندیشههای عرفانی و فلسفی و قرآنی اوست و ظرافت و دقتی که در قانون اساسیجمهوری اسلامی ایران به کار رفته است، نشانه بینش ژرف او در زمینههای اقتصاد و نظام اجتماعیمیباشد.
فضل اگر با تفکر اصیل اسلامی همراه نباشد، بیارزش است و این دو اگر به زیور تعبد آراسته نباشند ابتر وبیخاصیتند.
بسیارند کسانی که فضل دارند، اما فضلشان را در خدمت تفکر شرق یا غرب قرار دادهاند و ازمجموعه علم و اندیشهشان چیزی جز وابستگی فرهنگی نصیب خود و مردمشان نمیکنند.
بسیارند کسانیکه فضل دارند و اهل تفکر نیز میباشند؛ ولی از تعبد و تعهد بهرهای ندارند و در نتیجه علم و اندیشهشان بهخدمت غیر خدا درمیآید و بر ضد خلق خدا به کار گرفته میشود.
شهید بهشتی اجتهادش را به تفکر اصیل اسلامی آمیخت و این دو را به زیور تعبد و تعهد به اسلام آراست.
علم او در عین حال که به اندوختههای حوزهای محدود نمیشد و مکتبهای گوناگون علمی و فلسفی شرق وغرب را در بر میگرفت، هرگز با رسوبات شرق و غرب آمیخته نبود.
او با تسلیم محض در برابر فرامین الهی،کلیه اندوختههای خود را به محک تعبد میزد و هرآنچه را که از حوزه تعبد الهی خارج بود، از حوزه اندیشهخود تبعید میکرد.
او هرگز مانند غربگرایان و شرقمداران نبود که با اندک اندوخته خود از این دو بلوکبدون آنکه از اسلام بویی برده باشند، احکام اسلام را به محک دادههای غربی و شرقی میزنند و خدا را ازحوزه اندیشه خود تبعید میکنند و اصولاً تعبد الهی را یا نمیفهمند و یا نمیپذیرند و خود را از هرچه رنگخدایی دارد، آزاد میدانند و به هر چه رنگ تعلق پذیرد مقیدند.
شهید بهشتی از هرچه رنگ خدایی نداشت، گریزان بود و به هیچ رنگی جز رنگ خدایی تعلق نداشت و بهمعنای کامل کلمه، یک متعبد بود.
لایحه قصاص که دشمنان داخلی و خارجی اسلام را به هراس واداشت ومخالفان اسلام برای مقابله با آن با تمام نیرو صف آرایی کردند و بیش از همه شهید بهشتی را به خاطر آنمورد هجوم قرار دادند، نشانهای است از تفکر اصیل اسلامی و تعبد شهید بهشتی.
صدای جاودانی وپرطمأنینه شهید بهشتی که بر روی نوارهای جلسات تفسیر او در سالهای پیش از پیروزی انقلاب به جایمانده است، آوای خوشی است که قرآن را با بینشی عمیق و تعبدی کمنظیر معنا میکند.
بهشتی به دلیلصلابت اندیشهاش و عمق تفکرش و وسعت علمش از سوی مراجع تقلید نامزد بر دوش کشیدن رسالتاسلام اصیل و پرتحرک در اروپا شد.
او به اروپا رفته بود تا اندیشههای ناب اسلامی را در آن دیار بارور کند.
برخلاف غرب باوران ما که به غرب میروند تا سلولهای بدنشان به فرمولهای فرهنگ ضد انسانی غربیتبدیل شود.
بهشتی تلاش کرد تا از غرب باوران تأثرات فرهنگ و منش و اندیشه غربی بزداید و کوشید تا بهغربیان بباوراند که در جهل مرکب بهسر میبرند و مدتهاست که انسانیت خود را فراموش کردهاند و ماشینشدهاند یا حیوانی در خدمت ماشین ولی شبیه انسان؛ و چه بسیار غربیان واقعگرا و حقجو که این نکته رادریافتند و به همت والای شهید بهشتی به سرچشمه زلال اسلام روی آوردند.
این ثمره تعبد بهشتی به اسلاماست.
دیگران به اروپا میروند تا به معیارهای غربی متعبد شوند و بهشتی به اروپا رفت تا خط بطلان بر آنمعیارها بکشد و تعبد به اسلام و خدا را ترویج کند و چنین کرد.
کتابها، جزوات و نوارهای به یادگار مانده ازاین شهید که همچنان در فضای اروپا طنین تعبد میافکنند، گواه گویای تعبد او به اسلام و پایبندی او بهرسالت الهی در آن دوران و در همه لحظات زندگی میباشد.
اصالت اندیشه، تعبد و تعهد شهید مظلوم بهشتی آنچنان مشهود بود که امام خمینی(ره) او را به همین خصلتهامیشناختند و بارها به وجود این ارزشها در او شهادت دادهاند.
این مجموعه بود که توانست از بهشتی عنصری بسازد که بتواند انقلاب سوم را به مرحلهای برساند کهرهبر انقلاب اسلامی با یک اشاره، پیروزی آن را اعلام نمایند.
فقط در پیکر انقلاب، همه رسوبات غربگرایانهرا زایل کند و حاکمیت حزب الله را تثبیت نماید.
اکنون بیش از یک دهه از پیروزی انقلاب سوم میگذرد.
در شرایطی که انقلاب اسلامی، بسیاری از مشکلات راپشت سر گذاشته و گامهای بزرگی بهسوی اهداف خود برداشته، بسیار مناسب است همه نیروهای مخلصانقلابی در هر مقام و مرتبهای که قرار دارند به ارزیابی تلاشهای خود برای ادامه آرمان شهدای انقلاب سومبخصوص شهید مظلوم آیةالله بهشتی بپردازند و به کمک نتایجی که از این ارزیابی بهدست میآورند،استمرار هرچه سالمتر انقلاب اسلامی را تضمین نمایند.
انتظار اسلام و امت اسلامی این است که قلمبهدستان و هنرمندان و اندیشمندان و شاعران و همه کسانی که به اسلام و انقلاب اسلامی میاندیشند وبرای ارزش آفرینان این انقلاب بهایی قائل هستند، بیشتر تلاش کنند تا با یک همت همگانی غبار مظلومیت ازچهره شهید بهشتی برطرف شود و نسلهای آینده بتوانند چهره او را که چهره ارزشهاست بهتر و روشنترمشاهده کنند.