15 ربیع الاول
هلاکت یزید بن معاویه ( 64 ق)
یزید، فرزند معاویة بن ابی سفیان در سال 25، یا 26 و یا 27 قمری از زنی به نام "میسون بنت مخول" زاییده شد و پس از هلاکت پدرش معاویه در رجب سال 60 هجری قمری، بنا به سفارش وی به حکومت رسید.
وی، جوانی خام، بیمبالات، هوسران و ستمگر بود و چون در دربار معاویه و در کمال ناز و نعمت پروریده شده بود، هیچ گونه شایستگی خلافت و حکومت مسلمانان را نداشت و همیشه از دستیاران پدرش که بعضاً غیر مسلمان بوده و در دستگاه وی نفوذ عمیقی داشتند، پیروی میکرد و از این بابت خسارتهای مادی و معنوی فراوانی بر خلافت اسلامی وارد آورد.
حکومت وی که بیش از سه سال و اندی ادامه نیافت، بدعتها و جنایتهای زیادی را مرتکب گردید.
وی به طور آشکارا شراب مینوشید، با سگ و بوزینه همبازی بود و برای صحابه و ریش سفیدان امت، احترامی قائل نمیشد.
به دستور ستمگرانه وی، در محرم سال 61 هجری قمری " امام حسین (ع) " و یاران و همراهانش را در بیابان کربلا به شهادت رسانیده و بازماندگانش را اسیر نمودند.
هم چنین در سال 63 قمری، قیام مردمی اهالی مدینه به رهبری " عبدالله بن حنظله " را سرکوب و کشتار عظیمی در مدینه به سرکردگی " مسلم بن عقبه " به راه انداخت و لشکریان او در این واقعه، که معروف به " واقعه حره" میباشد، جنایات بیشماری مرتکب گردیدند.
پس از سرکوب اهالی مدینه، به سوی مکه لشکرکشی نموده و قصد تکرار جنایات خویش در حرم امن الهی را نمودند ولی "عبدالله بن زبیر" که در این شهر مقدس پناه گرفته و بر ضد یزید قیام کرده بود، در برابر هجوم سپاهیان وی مقاومت سختی نمود.
سپاهیان یزید که توان گشایش درهای مکه را در خود ندیده بودند، در بلندیهای اطراف مکه، موضع گرفته و خانههای مردم و حتی کعبه و مسجد الحرام را با منجنیق بلند، به سنگ و آتش بستند و تعداد زیادی را کشته و خانههای مردم و از جمله خانه خدا را به آتش کشیدند.
در همین هنگام، اجل یزید فرا رسید و مرگ زودرس، وی را در کام خویش گرفت و به زندگی جنایت کارانهاش پایان داد.
هلاکت وی مصادف بود با روز پنجشنبه، پانزدهم ربیع الاول سال 64 قمری.
در آن هنگام "حصین بن نمیر" سرگرم مبارزه با عبدالله بن زبیر بود و پس از آگاهی از هلاکت یزید، بناچار دست از هجوم مکه برداشت و با سرافکندگی تمام به سوی شام برگشت.
مرگ زید و عقب نشینی سپاهیان وی از مکه، موجب تقویت عبدالله بن زبیر و تشکیل حکومت وی در حجاز، عراق و سایر مناطق عربستان گردید.
(1)
1- نک: تاریخ الطبری، ج 5، ص 499؛ اسدالغابة، ج 3، ص 243؛ تاریخ خلفا، ص 452 و 499؛ تاریخ اُمراء المدینه المنوّره، ص 62؛ البدایة و النهایة، ج 7-8، ص 248 و وقایع الأیام، ص 215