خدمات تلفن همراه

نهج البلاغه - خطبه : 91 - خطبه اشباح


خطبه : 91 - خطبه اشباح
ترجمه : علامه جعفری

خطبه ای است از آن حضرت (علیه السلام):

 این خطبه به خطبه الاشباح معروف است و از باعظمت ترین خطبه های آن حضرت محسوب می گردد.

معده بن صدقه از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرموده است. و مقدمه این خطبه چنین بوده است که مردی آمد و گفت:
 یا امیرالمومنین، خدای ما را برای ما آنچنان توصیف فرما که ما او را مانند مشاهده عینی ببینیم، تا در نتیجه بر محبت و معرفت خود به خدا بیفزاییم. امیرالمومنین (علیه السلام) برآشفت و ندا در داد که مردم برای نماز جمع شوند. مردم به قدری جمع شدند که مسجد پر شد. پس بالای منبر رفت، در حالی که غضبناک و رنگ مبارکش تغییر کرده بود. نخست حمد و ثنای خداوندی را به جای آورد و درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )فرستاد و سپس فرمود:
 در توصیف خداوندی

حمد خدای راست که ممنوع ساختن (مخلوقات از احسان خود) و جمود (بی عنایتی بر مخلوقات) چیزی بر او نمی افزاید. و بخشش و احساس بر مخلوقات، او را دچار فقر نمی سازد، زیرا هر بخشنده ای جز او نقصان می پذیرد، و هر منع کننده ای جز او مورد توبیخ است. و اوست که با فواید نعمتها و فراوانی منافع (که به بندگانش عنایت می فرماید) احسان گری می نماید. خلایق مانند عیال اویند، روزی آنان را تضمین و توشه های آنان را مقدر فرموده و راه مشتاقان دیدارش و جویندگان الطافش را هموار نموده است. و بخشایش خداوند متعال به آنچه که مورد مسالت قرار گرفته، بیشتر از موردی نیست که از او مسالت نشده است. اولی است، که چیزی بر او سبقت نگرفته است که پیش از او موجودی باشد و آخری است، که چیزی بعد از او نیست که موجودی بعد از او باشد. خداوندی است که مردمکهای چشمان را از دیدن و درک خود ممنوع نموده است. نه دهر و زمان بر خدا جریان داشته است که آن جریان حالات مختلفی برای او ایجاد کند. و نه در مکانی جایگزین بود که انتقال برای او امکان پذیر باشد. و اگر خداوند سبحان هر آنچه را که معادن کوهها بیرون می دهند (محتویات باارزش معادن) و آنچه را که صدفهای دریاها، مانند خنده دهان باز نموده (از خود بیرون می آورند) و از فلز سیم و زر (از معادن و کوه ها) و در منثور و دانه های مرجان از صدفهای دریاها ببخشند، در جود و بخشایش او تاثیری نمی گذارد. و گسترش و وفور آنچه را که او دارا است، فانی نمی سازد و قطعا از ذخایر قابل احسان آن قدر در نزد خدا وجود دارد که خواسته های مردم آن را تمام نمی کند، زیرا او بخشاینده ای است که بر آوردن سوال (حاجت) مسالت کنندگان از او نکاهد. و مقاومت اصرارکنندگان در مسالت، او را وادار به بخل و امساک ننماید.
توصیف خداوندی در قرآن

ای سوال کننده، بنگر و بیندیش. تنها از توصیفات خداوندی که قرآن تو را به آن دلالت کرده است، پیروی نما. و از نور هدایت قرآنی، روشنایی به دست بیاور. و هر چیزی را که شیطان دانستن آن را بر تو تکلیف می نماید، از آن چیزها که نه برای تو فریضه ای در قرآن محسوب شده و نه در سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله )و ائمه هدایت کننده اثری از آن وجود دارد، تو علم آن را به خداوند سبحان واگذار. این است نهایت حق خداوندی بر عهده تو. و بدان که انسانهای راسخ در علم کسانی هستند که اقرار به همه غیب های پوشیده، آنان را از تجاوز از سدها و حدودی که میان آنان و حقایق غیبی زده شده، بی نیاز ساخته است. پس خداوند متعال آنان را به جهت اعتراف به نادانی خود از وصول به آنچه احاطه علمی ندارند، مدح فرموده، و چشم پوشیدن و رها ساختن تعمق در آنچه را که خداوند آنان را به بحث از حقیقت آن تکلیف نفرموده است، رسوخ نامیده است. (ای سوال کننده) به همان حدی که خداوند تحصیل علم آن را برای تو تجویز فرموده است، کفایت بورز و عظمت خداوند سبحان را با موازین عقلی خود اندازه گیری مکن، که این خطا تو را از گروه هلاک شدگان می نماید.
اوست آن خداوند توانا که هنگامی که اوهام بشری قصد پیشرفت به سوی درک و شناخت نهایت قدرت او نماید و اندیشه مبرا از خطرهای وسوسه ها بخواهد در اعماق غیوب ملکوت الهی با آن ذات اقدس ارتباط پیدا کند، و اگر دلها با اشتیاق شدید و مخلوط به حیرت رهسپار کوی او گردند تا در ساحت کیفیت صفات خداوندی به حرکت و جریان بیفتند، و طرق عقول در نهایت دقت و ظرافت اراده نفوذ به مقامی نمایند که در آن مقام، شناخت صفات نمی توانند به علم به ذات خداوندی رهنمون گردند (همه آن اوهام و اندیشه ها و عقول و دلها) را مردود می نماید. در حالی که در مهلکه های تاریکیهای غیوب برای رهایی و راهیابی به مقام ربوبی حرکت می کنند، دست رد بر پیشانی خورده برمی گردند، در حالی که اعتراف به عدم امکان وصول به باطن معرفت خداوندی و به انحراف از طریق می نمایند. (حتی) یک خاطره (تصوری) از اندازه گیری جلال خداوندی به درون اندیشمندان خطور نمی کند. خلق را بر غیر مثالی که آن را تجسم بخشد و به غیر مقداری که با آن مقایسه و تطبیق نماید (مثال و مقداری) که از خالق معبودی پیش از او ساخته شده باشد، ابداع فرمود. خداوند سبحان برای ما از ملکوت قدرتش و از شگفتی های آثار گویای حکمتش، و از اعتراف خلق به احتیاج به آنچه که آن را با قوت ربوبی خود حفظ می نماید، به ضرورت قیام حجت برای شناخت خود راهنمایی فرموده است. (برای روشن ساختن حجت) حقایقی بدیع و حیرت انگیز که آثار صنعت و علایم حکمتش به وجود آورده آشکار شده. در نتیجه هر چه که آفریده است، برای (اثبات و عظمت) او حجت و دلیل گشته است. اگر چه مخلوق جامد و بی زبان باشد، به سبب تدبیری که (در ایجاد آن به کار رفته است) حجت خداوندی درباره آن خلق گویا و راهنمایی او برای اثبات ایجاد کننده ابداعی برپاست.
(پروردگارا) شهادت می دهم به این که کسی که تو را به اعضای (متنوع) و متباین آفریده های تو و به اجزای پیوسته مفصلها (جایگاه تلاقی و وصل استخوانها و غیره) که با تدبیر حکمت تو پوشیده است، تشبیه نماید، باطن دلش را به معرفت تو نبسته است، و دلش را به یقین بر این که برای تو مثلی نیست نپیوسته است. و گویا (این نادان) بیزاری جستن پیروان (نابکار) را از پیشروان خود نشنیده است، که خواهند گفت:
 (سوگند به خدا، ما در گمراهی آشکار بودیم که شما را با پروردگار عالمیان برابر می کردیم.) (خداوندا) آنان که از تو منحرف گشتند دروغ گفتند که تو را به بتهای خود تشبیه نمودند، و آرایش مخلوقات را به سبب توهمات خود به تو نسبت دادند، و به سبب خاطره ها و تصورات (بی اساس خود) تو را مانند تجزیه اشیاء جسمانی تجزیه نمودند. و با قریحه های عقول خویش، تو را با مخلوق دارای قوای گوناگون سنجیدند (و اندازه گیری کردند). و شهادت می دهم به این که کسی که تو را با چیزی از مخلوقاتت مساوی دید، از تو عدول کرد و کسی که از تو عدول کند، به آیات روشن و شواهد گویای حجتهای روشن تو کفر ورزیده است. (ای خدای بزرگ) تویی آن خداوندی که در عقول (بشری) محدود نگشتی که در مجرای وزش تفکرات آن عقول پذیرای کیفیت شوی. (و شهادت می دهم که تو ای خدای من) در جریانات فکری خاطره های آن عقول محاصره نگشته ای، تا محدود گردی و در موقعیت دگرگونی ها قرار بگیری.

و از جمله همین خطبه است که فرمود:
 خداوند سبحان اندازه بر خلقش مقرر ساخت و آن را متین و محکم فرمود. و خلقش را مورد تدبیر قرار داد و تدبیر لطیفی درباره آن انجام داد، و به سوی مقصدش روانه ساخت. (هیچ یک از مخلوقاتش) از حدود موقعیت مقرر خود تجاوز ننمود، و به کمتر از وصول به غایت تعیین شده اش کفایت نکرد و دستور به حرکت مطابق اراده خداوندی را دشوار تلقی ننمود. (مخلوقات چگونه می توانند از دستور خداوندی سرپیچی کنند) در صورتی که همه امور فقط از مشیت خداوندی صادر شده اند. خداوندی که اصناف اشیاء را بدون این که جریان فکری به او رجوع نماید، انشاء (ایجاد بی سابقه هستی) فرمود. و بدون کمک گیری از قریحه غریزی که آن را درون خود داشته باشد، و بدون تجربه ای که از حوادث روزگاران استفاده نمود، و بدون شریکی که او را در ابداع امور شگفت انگیز اعانتی کرده باشد، دستگاه خلقت با امر او تمام گشت، و اطاعت او را اذعان و دعوت او را اجابت گفت. در انفاذ امر خداوندی نه توقف درنگ کننده ای مانع شد و نه مقاومت و سستی موجودی بهانه جو. کجی ها را از اشیاء راست کرد و حدود آنها را هموار و روشن ساخت. و با قدرت خود میان امتداد آن اشیاء ملایمتی برقرار فرمود، و اسباب (بدنها) را با نفوس آنها به هم پیوست. و سپس آنها را اجناسی گوناگون در حدود و اندازه ها (یا سرنوشتها) و طبایع و اشکال قرار داد. مصنوعاتی از خلایق که ساخت آنها را محکم گردانید و بر مبنای اراده خود، آنها را آفرید و ابداع فرمود.
و از جمله این خطبه است در توصیف آسمان:
 و خداوند سبحان، پستی و بلندی های سطوح آسمان را بدون قید و تعلیق تنظیم فرمود. و شکاف های پهنه باز آن را با همدیگر التیام داد. و میان آنها و امثال آنها را به وسیله روابط شبکه بندی فرمود. و سختی بالا رفتن و پایین آمدن از آسمان را برای فرشتگانی که امر خداوندی را پایین می آورند و فرشتگانی که اعمال خلق او را بالا می برند، منتفی ساخت. پس از آن که آسمان به صورت دودی بود، آن را ندا داد تا دستگیره های طنابهای آن به هم پیوست. و درهای بسته و متکاثف آسمان را پس از انسداد آن باز نمود، و دیده بانهایی از ستارگان درخشان بر طرق و منافذ آنها مقرر فرمود. و آسمانها را در شکاف هوا با قدرت خویش از اضطراب نگه داشت. و به آنها دستور داد که تسلیم امر او شوند. آفتاب آسمانی را نشان روشنگر روزش قرار داد. و ماه را آیتی از شبها (که گاهگاهی) ناپدید می شود. خداوند متعال آن دو را در موقعیتهای قانونی در مدارهای خود به جریان انداخت. او سیر آن دو را در طرق درجه های خود مقدر فرمود تا به وسیله آن دو، شب و روز را از یکدیگر متمایز نماید. و با وضع حرکت آن دو، عدد سالها و حساب دانسته شود. سپس در فضای آسمان فلک را که مدار ستارگان است قرار داد، و زینت (زیبایی) آسمان را به آن مربوط ساخت. (عامل این زیبایی) ستارگانی پنهان از دیده ها که مانند در می باشند، و چراغ هایی است از ستارگان فروزان (که دیده می شوند). و به وسیله شهابهای نافذ، موجوداتی را که استراق سمع (مخفیانه گوش دادن) می نمایند، هدف قرار داد و ستارگان را در مجرای تسلیم از ثبات ستارگان ثابت و حرکت ستارگان سیار و نزول و صعود و نحس و سعد آن ها به جریان انداخت.
و از جمله این خطبه است در توصیف فرشتگان:
 سپس خداوند سبحان برای اسکان در آسمانهایش و آبادی صفحه اعلا از ملکوتش خلقی بدیع (عالی و زیبا) از فرشتگانش آفرید، و به وسیله آنها اماکن خالی پهنه باز آسمان را پر کرد و صفحات گشاده آن را با آنها مملو ساخت. و در میان پهنه های (شکاف یا فاصله های) سطوح باز شده آسمان صداهای بلند تسبیح گویندگان از آن فرشتگان در صفحات قدس و پوشش حجاب ها و سراپرده عظمت و مجد طنین انداخت. و ماورای آن صداهای بلند که گوشها با شنیدن آن، شنوایی را از دست می دهند، اشراقاتی از نور است که دیدگان از رویت آن باز داشته شوند، و در حدود آن نور متحیر و ناتوان بمانند. خداوند سبحان آن فرشتگان را در اشکال مختلف و اندازه های متفاوت آفرید، (دارای بالها). آن فرشتگان جلال عزت خداوندی را تسبیح می گویند. آنان هیچ چیزی از صنع خداوندی را که در کارگاه آفرینش ظاهر گشته است، به خود نمی بندند. و ادعا ندارند که چیزی را که تنها خداوند آفریننده آن است، به همراه خداوند می آفرینند، (بلکه آنان بندگان اکرام شده خداوندی هستند)، که در گفتار به او سبقت نمی جویند و عمل به دستورش می نمایند. خداوند متعال آن فرشتگان را در آن جایگاه (صفحات مقدس ملکوتی) که هستند، امین وحی خود قرار داده و به وسیله آنان امانتهای امر و نهی خود را بر رسولانش رسانده و آنان را از تردید در شبهات حفظ فرموده است. هیچ یک از آن فرتشگان از مسیر رضای خداوندی نمی لغزد و خداوند سبحان آنان را از فواید کمک خود یاری می نماید و تواضع و خضوع با وقار و اطمینان را به دلهای آنان برای دریافت و درک وارد ساخته و برای آنان درهای تمجیدهای خود را آسان (باز) و منارهای واضح و راهنما را برای وصول به نشانهای توحیدش برای آنان نصب فرمود. بارهای سنگین گناهان، آنان را سنگین نساخته، گذشت شبها و روزها در آنان تاثیری نمی نماید. انگیزه های امیال و شک و تردیدها استحکام ایمان آنان را متزلزل و مختل نساخت. گمانها و پندارها به دژهای محکم یقین آنان، ازدحام و هجوم نیاورد. و عوامل برافروزنده حسدها و کینه ها در میان آنان شعله آن صفات خبیثه را نیفروخت. و تحیر، آنچه را که از معرفت خداوندی در دلهای آنان جایگیر شده، سلب نکرده است و آنچه که از عظمت و هیبت جلال خداوندی در لابلای سینه های آنان راه یافته، تثبیت شده است. وسوسه ها طمعی در راهیابی به آنان نداشته است تا با کثافت خود، فکر آنان را بکوید. گروهی از آن فرشتگان در خلقت (یا طبیعت) ابرهای پر باران هستند و عده ای در کوههای بزرگ و مرتفع، و دسته ای در سیاهی ظلمت که راهی برای خروج از آن دیده نمی شود. گروهی دیگر از آن فرشتگان هستند که قدمهای آنان حدود زمین پایین را شکافته است. پاهای آنان مانند پرچمهای سفیدند که از شکافهای هوا نفوذ کرده اند. در زیر آن پاها که مانند پرچم های سفیدند، بادی است آرام و پاکیزه که آنها را در آن حدود متناهی که پایان قرارگاه آن هاست، نگه داشته است. اشتغالات آن فرشتگان به عبادت خداوندی آنان را از همه چیز فارغ نموده و حقایق ایمان میان آنان و معرفت خدا را به هم پیوسته است. و یقین به وجود ذات اقدس ربوبی، آنان را با اشتیاق شدید به خدا از همه چیز منقطع ساخته است. رغبتها و امیال آنان از آنچه که در نزد خداست به آنچه که در نزد غیر خدا است تجاوز ننموده است. شیرینی معرفت ربوبی را چشیده شربت محبت خداوندی را با کاسه ای سیراب کننده نوشیده اند. در مغز دل های آنان رگهای خوف از خدا جایگیر شده، و استمرار در عبادت و استقامت پشتشان را منحنی نموده است. به طول انجامیدن رغبت و اشتیاق به خداوند ماده ناله و تضرع آنان را تمام نکرده، و عظمت تقرب به بارگاه خداوندی ریسمان های خشوع را از گردن جانهای آنان باز ننموده است. عجب (خود بزرگ بینی و خودپسندی) بر آنان غلبه نکرده تا آنان عبادات گذشته را زیاد محسوب کنند، و احساس ناتوانی و ناچیزی در دریافت جلال خداوندی برای بزرگ بینی حسناتی که انجام می دهند، نصیبی نگذاشته. و به جهت امتداد طولانی تکاپو در عبادت، سستی ها بر وجود آنان راه نیافته است و از اشتیاق آن فرشتگان چیزی نکاسته است، تا از امید به پروردگارشان رویگردان شوند. طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبانهای آنان را نخشکانیده، و اشتغالات دیگری آنان را مملوک خود نساخته است که صداهای بلند آنان را زمزمه های خفیف تضرع قطع نماید و شانه های آنان در صفوف عبادت مختلف نگشته است. و گردنهای خود را برای به دست آوردن آسایش تقصیر در انجام دستور خداوندی خم نکرده اند. کندی غفلتها بر قاطعیت کوشش و تلاش آن فرشتگان نفوذی ندارد، و عوامل فریبنده شهوات دست به سوی همتهای آنان نمی یازند. (لطف) خداوند صاحب عرش را برای روز احتیاجشان ذخیره نموده اند. در هنگام انقطاع خلق و توجه آنان به مخلوقات، آن فرشتگان فقط خدا را مورد توجه و گرایش قرار داده اند.

پایان غایت عبادت خداوندى را قطع نمى کنند [ براى آن پایانى تعیین نمیکنند ]  علاقه شدید آن فرشتگان به التزام اطاعت خداوندى آنانرا ارجاع نمى کند  مگر به موادّى در دلهاى آنان که از رجاء و خوف خداوندى گسیخته نمیشوند  عوامل بیم آمیخته با اشتیاق از آنان قطع نمى شود  تا در تلاش و کوشش سست شوند  و حرص و آزهاى دنیوى آنانرا به اسارت نکشیده است تا کوششهاى منتج منافع دنیوى را بر کوشش و جدّیّت براى ابدیّت مقدّم بدارند  آن فرشتگان اعمال گذشته ( انجام گرفته ) خود را بزرگ نمیشمارند  و اگر اعمالشان را بزرگ بشمارند ، امید آنان بیم و هراسشان را از بین میبرد  غلبه و اغواى شیطان راهى بآنان ندارد ، لذا اختلاف درباره پروردگارشان نمى نمایند  جدائى هاى ناروا آنان را از یکدیگر متفرّق ننموده  و سنگینى و خیانت حسد بر آنان پیروز نگشته است  عوامل دگرگون کننده شکّ و پندار آنانرا تقسیم به گروهها نکرده  و پستى همّت ها آنانرا از یکدیگر جدا نساخته است .  آن فرشتگان اسیران ( وابستگان ) ایمانند  نه لغزشى آنانرا از طناب ایمان بریده است و نه انحراف و مسامحه و سستى .  در طبقات آسمان [ حتّى باندازه ] محلّ پوستى نیست مگر اینکه فرشته اى بر آن در حال سجده است  یا فرشته اى در حال سیر و حرکت سریع [ در انجام دستور الهى ] .  آن فرشتگان با امتداد طولانى اطاعت پروردگارشان بر علم خود مى افزایند  و به عزّت عظمت خداوندى در دل آنان افزوده مى شود . 

و از جمله این خطبه است در توصیف زمین و فرو رفتن [ اکثر نقاط آن ] در آب .

  [ بیشتر آن ] زمین را در امواج متردّد شدید و با صولت  و دریاهاى پر آب و متراکم فرو برد  سطوح بالاى امواج آن دریاها به یکدیگر بر مى خوردند  و ارتفاعات آن امواج در حال تدافع در اهتزاز بودند  دریاها بسبب شدّت آن امواج متلاطم مانند شتران نر در موقع هیجان با صداى مخصوص آن حالت ، کف بر مى آوردند  آنگاه سرکشى آب متلاطم بجهت حمل سنگینى زمین فرو نشست و تسلیم شد  و هنگامى که زمین سینه خود را در آب بگسترانید و هیجان تدافعى امواج آن فرو نشست و ساکن گشت  در این هنگام زمین با شانه هاى خود در آن آب مانند حیوانى که در خاک بغلطد ، در غلطید و حالت تسلیم و افتادگى پیدا کرد  و آب پس از فریادهاى امواجش ساکن و مقهور  و بوسیله دهنه ذلّت که [ بر دور دهانش زده شد ] مطیع و اسیر گشت  و زمین غلطیده در میان موج عمیق و متراکم آب ساکن شد  آنگاه آب را از نخوت کبر و اعتلاء  و فخر و بلندى تجاوزش برگرداند  زمین دهان آبرا که سنگین و پر موج بود ، بربست  آب پس از آنهمه سبکسریها و جست و خیزهایش بسکوت گرائید  و پس از آنهمه مباهات و تبختر در جهشهایش بر زمین بیارمید  پس از آنکه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساکن گشت  خداوند سبحان کوههاى بسیار بلند و سر بفلک کشیده را بر دوشهاى زمین حمل فرمود  آبهاى چشمه سارهاى از زمین برآمده را از بالاى بینى هاى زمین بجریان انداخت  و آن آبها را در دشتها و پهنه بیابانها و شکافهاى زمین پراکنده ساخت  و حرکات زمین را با سنگهاى سنگینش  و بوسیله قلّه هاى مرتفع و بلند و از صخره هاى بزرگ آن تعدیل فرمود  در نتیجه زمین بجهت کوههاى جاى گرفته در قطعات سطح آن  و بجهت فرو رفتن آن کوه ها ، در شکافهاى بینى زمین  و سوار شدن آن کوهها بر گردنهاى زمین هاى هموار و بلندیهاى [ یا اصول ] آن استقرار خود را دریافت  خداوند تبارک و تعالى میان فضا و زمین را باز و وسیع نمود  و هوا را وسیله تنفّس براى ساکنان زمین قرار داد  و اهل زمین را از نهانگاه زمین بر آورد و آنانرا با همه وسائل زندگى در روى زمین قرار داد  سپس خداوند سبحان سطوح بى آب و علف زمین را که آبهاى چشمه سارها به بلندیهاى آن سطوح نمى رسید  و جویبارهاى رودخانه ها وسیله اى براى رسیدن به آن سطوح پیدا نمى کردند رها نفرمود  و ابر نمودار براى آن سطوح مرتفع که مرده هاى آنها را احیاء کند  و گیاهش را برویاند خلق کرد  خداوند سبحان ابرها را پس از جدائى قطعاتش از یکدیگر  و اختلاف پاره هاى لطیفش با همدیگر جمع و تألیف فرمود .  تا آنگاه که پاره هاى ابرى در آن بحرکت شدید درآمد  و برق آن در طول امتداد اطرافش درخشید  و درخشش آن در میان قطعات ابر سفید و متراکمش  خاموش نگشت  خداوند متعال آن ابر را در حالیکه ریزان و قطعاتش بهم پیوسته بود فرستاد  و در وضعى که شاخه هاى آن [ مانند خطوطى ] آویزان بود بزمین نزدیک شد  باد جنوبى جارى و ریزش پى در پى آن ابر را بحرکت در آورد  و ریزش بارانش را شدید ساخت  هنگامیکه ابر سینه خود را با قطعات آن بر زمین پیوست  [ مانند نشستن شتر با سینه خود بر زمین ] و بار سنگینى را که با خود حمل کرده بود بر زمین نهاد  بوسیله بارش آن ابر ، گیاه از خشکى هاى زمین  و علفهاى تازه از مواضع بى گیاه کوهها بر آورد  در اینحال زمین با آرایش باغهایش شکوفا گشت  و از پوشاک ظریفى از شکوفه هاى معطّر و زیبا که بر تن کرده بود  و از نظم پیوسته شکوفه ها و بوته هاى با طراوت که آنرا مى آراست ، بخود بالیدن گرفت  . خداوند سبحان با این [ جریان عظیم ] توشه [ مادّى و معنوى ] براى مردم  و روزى براى جانوران عنایت فرمود  در پهنه هاى زمین راههائى باز کرد  و نشان روشنگر براى رهروان در جادّه هاى طرق زمین نصب فرمود  . پس از آنکه خداوند عزّ و جلّ زمین را براى زندگى آماده ساخت  و امر الهى خود را انفاذ فرمود  حضرت آدم را ( علیه السلام ) از میان خلقش برگزید  و او را اوّلین نوع از خلقت انسانى قرار داد  او را در بهشتش ساکن نمود  و روزى او را در آن جایگاه فراوان فرمود  و تهدید درباره آنچه را که [ خوردن آنرا ] براى آدم ( علیه السلام ) ممنوع ساخته بود ، مقدّم داشت  و به او اعلام فرمود که : اقدام به آنچه نهى شده است ، قرار گرفتن در معرض معصیّت خداوندى  و به خطر انداختن مقام و منزلت خویش است  پس حضرت آدم ( علیه السلام ) اقدام به ارتکاب ممنوع کرد  و این اقدام با علم سابق خداوندى تطابق نمود  خداوند سبحان حضرت آدم ( علیه السلام ) را پس از توبه بر زمین فرود آورد تا با نسل خود زمین را آباد  و بوسیله او حجّت را براى بندگانش اقامه کند  خداوند متعال بندگان خود را پس از گرفتن آدم ( علیه السلام ) از این دنیا  از دلائلى که حجّت ربوبى را براى آنان تأکید و تثبیت کند  و میان آن بندگان و معرفت خداوندى را بهم بپیوندد ، خالى نگذاشت  بلکه بوسیله حجّتهائى از زبانهاى پیامبران برگزیده  و حمل کنندگان امانتهاى رسالاتش  با آنان تجدید تعهّد میفرمود [ این ابلاغ ] قرن بدنبال قرن ادامه یافت  تا اینکه این ابلاغ ها و رسالت ها و حجّت خداوندى با پیامبر ما محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم تتمیم شد  و عذر ( حجّت ) و تهدید او [ درباره گنهکاران و معاصى ] به نهایت رسید  و ارزاق مردم را مقدّر فرموده براى بعضى از آنان روزى فراوان و براى برخى دیگر روزى اندک قرار داد  و آن ارزاق را بر مبناى تنگى و گشایش ، تقسیم و عدالت فرمود  تا هر کس را که بخواهد ، با رفاه و فراوانى آن ارزاق و دشوارى و کمى آنها آزمایش نماید  و بهمین وسیله اغنیا و فقراى مردم را از جهت شکر گزارى و تحمّل در جریان امتحان قرار داد  سپس خداوند سبحان سختى هاى نیازمندى را با توسعه در ارزاق قرین ساخت  و به صحّت و سلامت آنها ، عوامل کوبنده آفات را نزدیک  و گشایشهاى شادیهاى آنها را مقارن غصّه هاى هلاکت و نابودى آنها قرار داد  و خداوند تبارک و تعالى اجل ( مدّت زندگى انسانها ) را آفرید و آنها را بلند و کوتاه  و مقدّم و مؤخّر تعیین فرمود  و اسباب و عوامل اجل ها را به مرگ پیوست  و مرگ را کشنده طنابهاى اجل ها  و برنده ریسمانهاى محکم [ که بنى آدم را پشت سر هم در مسیر مرگ قرار داده است ] مقرّر فرمود  او است داناى راز از نهانگاه مخفى کنندگان در درون  و او است داناى گفتگو کنندگان با صداى بسیار کم  و خاطرات اندوخته شده ( محصول ) گمانها  و بسته هاى عزم و تصمیم هاى یقین  و آنچه که دیدگان انسانى موقع نگریستن پنهانى انجام میدهد  و دانا است بآنچه که مخفى گاه هاى دلها در بر گرفته  و حجابهاى غیوب آنرا پوشانیده است  و بآنچه گوشها سوراخ هاى خود را براى ربودن آن فرا داده است  خداوند سبحان دانا است به محلّ سکونت هاى تابستانى موران و محلّ هاى زمستانى جنبندگان  و  و به طنین ناله مادران غمدیده [ بسبب جدائى از فرزندان ]  و او دانا است به صداهاى آهسته قدمها  و محلّ روئیدن و باز شدن میوه ها از مدخل هاى غلافهاى پرده هاى آنها  و او است که میداند مخفى گاههاى درندگان را از غارهاى کوه ها و از دره ها و رودخانه هاى آنها  و میداند مخفى گاه پشه ها را در میان ساقه هاى درختان و پوستهاى آنها  و جایگاه روئیدن برگها را از شاخه ها  و میداند جایگاه فرود آمدن ذرّات نطفه ها را از مسیر اصلاب ( آلات تناسل مردها )  و میداند ابرهاى تازه تشکّل یافته و بهم پیوسته را  و ریزش قطره هاى باران از ابرهاى متراکم را  او دانا است بآنچه که گردبادها با دامنهاى خود مى پاشند  و بارانها با سیلهاى خود آنها را از بین میبرند  و میداند فرو رفتن و حرکات حشرات زمینى را در تلّ هاى ریگها  و قرارگاه بالداران را در بلندیهاى قلّه هاى کوه ها  خداوند سبحان میداند ترانه ها و نغمه هاى پرندگان نغمه سرا را در تاریکیهاى آشیانه هایشان  و آنچه را که صدفها در بر گرفته  و امواج دریا آنها را دایگى نموده است  و میداند آنچه را که تاریکى شب آنرا احاطه نموده  یا خورشید روشنگر روز بر آن تابیده  و آنچه را که طبقات و سطوح تاریکى ها  و جریانات نور بر آن متعاقبا میگذرند  و او میداند اثر و نشان هر قدمى را  و حسّ هر حرکتى  و نوسان هر کلمه اى را در ذهن گوینده  و تحریک هر لبى را  و قرارگاه هر آفریده اى را  و میداند وزن هر ذرّه اى را و صداهاى بسیار ضعیف هر شخص همهمه کننده [ یا با همّت را ]  و میداند هر میوه درختى بر روى زمین را  یا برگ افتاده را  و قرار گرفتن نطفه  و جایگاه تمرکز خون و مضغه را  و خلقت جدید و مادّه کشیده شده را [ از منابع خود براى خلقت ]  [ خداوند تبارک و تعالى بهمه این امور و جریانات دانا است ] براى خداوند سبحان در آفرینش این امور در کارگاه خلقت هیچ مشقّتى نرسیده  و در نگهدارى مخلوقاتى که آنها را ابداع فرموده است ، هیچگونه عارضه اى [ محاسبه نشده و خارج از علم و سلطه او ] براى او روى نداده  و در اجراى امور و تدبیرهاى مخلوقات هیچگونه ملالت و ضعف و سستى بر او عارض نگشته است  بلکه علم او بر همه آنها نافذ و محیط بوده  و عدد همه آنها را شمارش نموده  و عدل و دادش بر همه آنها گسترده  و فضل و احسان او همه آنها را احاطه کرده است  در حالیکه همه آن مخلوقات از وصول به حقیقت آنچه که او شایسته آنست قاصرند
نیایشى در همین خطبه :
بار خدایا ، توئى شایسته توصیف زیبا  و کمّیّت فراوان از صفات جلال و جمال  [ داراى نعمت هاى فراوان ] اگر آرزو شوى بهترین وجود [ کمال بخشى ] براى آرزو شدن  و اگر امید بر تو بسته شود بهترین وجودى براى امید بستن  خداوندا ، [ از نعمت هاى ربوبیّت ] به آنچه بر من گستردى و عنایت فرمودى ، نمیتوانم جز ترا بستایم و احدى جز ترا سپاس گویم  من سپاس و ستایشم را به منابع نومیدى و مواضع تهمت و تردید توجیه نمى کنم  بار پروردگارا ، زبانم را از مدّاحى آدمیان  و ثنا خوانى مخلوقات مورد تربیت و مملوک تو برگرداندى  بارالها ، براى هر کسى که شخصى را ثنا و سپاس گوید ، مزدى از پاداش است  یا نیکوکارى از عطا  و من از تو امید راهنماى ذخائر رحمت و خزانه هاى بخشش دارم . اى خداى من ، این موقعیّت نیایش [ که بمن عنایت فرمودى ] مقام کسى است که توحید ذات و صفات را که از آن تست ، در اختصاص تو میداند  و براى این ستایش ها و مدح ها جز تو کسى را سزاوار نمى بیند  و من احتیاج بتو دارم که بینوائى مولود آن نیاز را جز فضل و احسان تو جبران نکند و فقر و نیاز آن احتیاج را جز احسان وجود تو بر طرف نسازد  [ خداوندا ، کریما ، ] در این مقام [ که نیایش با خودت را نصیب ما فرموده اى ] رضایت را بر ما عطا فرما  و ما را از دست دراز کردن بسوى جز خود بى نیاز فرما « قطعا توئى توانا بر همه چیز »


بزرگتر  کوچکتر 
تصاویر نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم با ترجمه استاد انصاریان
نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 80 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 81 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 82 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 83 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 84 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 85 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 86 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 87 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 88 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 89 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 90 نهج البلاغه مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 91






با متن عربی جستجو فراز بعد فراز قبل 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 86,516,069