خدمات تلفن همراه
قرآن تبيان- جزء 24 - حزب 47 - سوره زمر - صفحه 462
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ
32 - مراد از «صدق» در آيه شريفه، سخن خداوند است كه بر پيامبر وحى گشته و به صورت قرآن به مردم عرضه شده است.
كلمه «مثوى» از «ثواء» به معناى محلّ اقامت دائمى است. 1- ظلم به فكر و فرهنگ جامعه، بدترين ظلمهاست. «فمن اظلم ممن كذب على اللَّه»
2- كافران بدون هيچ درنگ و تأمّلى، در همان لحظه كه حرف حقّ را مىشنيدند آن را تكذيب مىكردند. «كَذَب... اِذ جاءَ»
3- در شيوهى تبليغ، با سؤال وجدانها را بيدار كنيد. «فمن اظلم - اليس فى جهنّم»
وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
33 - صدق و راستى داراى ابعادى است:
صدق در گفتار: «جاء بالصدق» (آيهى مورد بحث)
صدق در وعده: «انه كان صادق الوعد» <29>
صدق در عهد: «صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه» <30>
صدق در عمل: «اولئك الّذين صدقوا» <31>
و كسى كه در همهى مراحل، صداقت لازم را داشته باشد «صِدّيق» ناميده مىشود. 1- مبلّغ دين، آن گاه مورد ستايش است كه خود نيز به آن چه مىگويد عمل كند. «جاء بالصّدق و صدّق به»
2- تبليغ دين، مخصوص پيامبر نيست. «جاء بالصّدق... اولئك» (كلمهى «اولئك» آمده نه «هو»). چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «أدعوا الى اللّه على بصيرة أنا و مَن اتّبعنى» <32> من و هركس از من تبعيت كند، با بينايى به سوى خدا مىخوانم.
3- يكى از نشانههاى متّقين، تبليغ پيام الهى است. «جاء بالصدق... متّقون»
4- وسيلهى دريافت نعمتها در بهشت، اراده و خواست بهشتيان است. «لهم ما يشاؤن»
5- الطاف الهى در بهشت محدوديّت ندارد. «لهم ما يشاؤن»
6- متّقين همان نيكوكاران هستند. «هم المتّقون - المحسنين»
لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ
34 - صدق و راستى داراى ابعادى است:
صدق در گفتار: «جاء بالصدق» (آيهى مورد بحث)
صدق در وعده: «انه كان صادق الوعد» <29>
صدق در عهد: «صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه» <30>
صدق در عمل: «اولئك الّذين صدقوا» <31>
و كسى كه در همهى مراحل، صداقت لازم را داشته باشد «صِدّيق» ناميده مىشود. 1- مبلّغ دين، آن گاه مورد ستايش است كه خود نيز به آن چه مىگويد عمل كند. «جاء بالصّدق و صدّق به»
2- تبليغ دين، مخصوص پيامبر نيست. «جاء بالصّدق... اولئك» (كلمهى «اولئك» آمده نه «هو»). چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «أدعوا الى اللّه على بصيرة أنا و مَن اتّبعنى» <32> من و هركس از من تبعيت كند، با بينايى به سوى خدا مىخوانم.
3- يكى از نشانههاى متّقين، تبليغ پيام الهى است. «جاء بالصدق... متّقون»
4- وسيلهى دريافت نعمتها در بهشت، اراده و خواست بهشتيان است. «لهم ما يشاؤن»
5- الطاف الهى در بهشت محدوديّت ندارد. «لهم ما يشاؤن»
6- متّقين همان نيكوكاران هستند. «هم المتّقون - المحسنين»
لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ
35 - 1- يكى از پاداشهاى مبلّغان دين، عفو الهى و گذشت از لغزشهاى آنان است. «جاء بالصدق و صدّق به... ليكفّر اللّه عنهم»
2- مقام تقوا و احسان، با صدور بعضى كارهاى زشت منافاتى ندارد. (ضمير «عنهم» به همان متّقين و محسنين در آيه قبل بر مىگردد). «ليكفّر اللّه عنهم أسوء الّذى عملوا»
3- از لطف الهى همين بس كه بدترين گناهان را مىپوشاند و به نحو احسن پاداش مىدهد. «يكفر اللّه عنهم اسوأ - يجزيهم اجرهم باحسن»
4- پاك شدن از گناه و آثار آن، مقدّمهى دريافت الطاف الهى است. (اول «يُكفّر» بعد «يجزيهم»)
5- خداوند پاداش متّقين و محسنين را به بهاى بهترين كارشان مىدهد. (كار متوسط آنان را نيز پاداش بهترين كار مىدهد). «بأحسن الّذى...»
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
36 - بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أليس اللّه بكافٍ عبده»
قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «و اللّه يعصمك من الناس» <33> و «انّا كفيناك المستهزئين» <34> چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد.
وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «مَن أصبح و همومه هَمٌّ واحد كفاه اللّه هموم الدنيا والآخرة» <35> كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند. 1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أليس اللّه بكاف عبده»
2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أليس اللّه بكافٍ عبده و يخوّفونك»
3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يخوفونك بالّذين من دونه»
4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يضلل اللّه - يهد اللّه» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات ديگر مىخوانيم: «يهدى اللّه من ينيب» <36> و «لا يهدى من هو مسرف كذّاب» <37>
5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فما له من مضل»
6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فما له مِن هاد» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فماله من مضل»
7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذى انتقام»
8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذى انتقام»
وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انتِقَامٍ
37 - بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أليس اللّه بكافٍ عبده»
قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «و اللّه يعصمك من الناس» <33> و «انّا كفيناك المستهزئين» <34> چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد.
وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «مَن أصبح و همومه هَمٌّ واحد كفاه اللّه هموم الدنيا والآخرة» <35> كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند. 1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أليس اللّه بكاف عبده»
2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أليس اللّه بكافٍ عبده و يخوّفونك»
3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يخوفونك بالّذين من دونه»
4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يضلل اللّه - يهد اللّه» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات ديگر مىخوانيم: «يهدى اللّه من ينيب» <36> و «لا يهدى من هو مسرف كذّاب» <37>
5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فما له من مضل»
6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فما له مِن هاد» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فماله من مضل»
7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذى انتقام»
8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذى انتقام»
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ
38 - در قرآن بارها از اعتقاد مشركان به خالق بودن خداوند سخن به ميان آمده است. علاوه بر آيهى مورد بحث، بنگريد به: سورهى عنكبوت، آيات 61 تا 63 و سورهى لقمان آيهى 24 و سورهى زخرف آيات 9 و 87.
كلمهى «ضُرٌّ» در برابر رحمت، به معناى هر گونه گرفتارى است.
ضمير «هُنّ» براى مؤنث است و در اين جا براى بتها به كار رفته، زيرا عربها بتهاى بزرگ را به نام مؤنث مىخواندند. نظير: «لات»، «مناة»، «عُزّى» 1- بت پرستان خالقيّت خداوند را قبول داشتند. (لكن براى بتها نقش ربوبيّت و شفاعت را قائل بودند). «ليقولنّ اللَّه»
2- بتها هيچ نقشى در برابر ارادهى خداوند ندارند. «هل هنّ كاشفات - هل هنّ مُمسِكات»
3- كسى لايق پرستش است كه قدرتِ رساندن سود و دفع زيان را داشته باشد. «هل هنّ كاشفات - هل هنّ مُمسِكات»
4- دفع ضرر مهمتر از جلب منفعت است. («كاشفات ضُرّ» قبل از «مُمسِكات رحمته» آمده است).
5- توكّل تنها بر خداوند جايز است. (كلمهى «عليه» قبل از «يتوكّل» آمده كه بيانگر انحصار است).
6- خداوند از هر جهت پيامبرش را تكفّل و كفايت مىكند. «حَسْبى اللّه»(كلمه «حَسْبى» مطلق آمده كه شامل همه چيز مىشود).
قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
39 - از جملهى «فسوف تعلمون» استفاده مىشود كه فرمان «اعملوا» نشانه تهديد و براى توبيخ است نه ترخيص و اجازه.
«مكانت» به معناى مقام و منزلت است كه در امور غير حسّى به كار مىرود، همان گونه كه كلمهى «مكان» در مورد محسوسات به كار مىرود. البتّه ممكن است از «مُكنت» به معناى توانايى و قدرت باشد.
مراد از «عذابٌ يخزيه» عذاب دنيا و مراد از «عذابٌ مقيم» عذاب آخرت است. <38> 1- رهبر بايد در عين محبت برخورد قاطع داشته باشد. («يا قومِ» نشانه محبت و «سوف تعلمون» نشانه قاطعيّت است).
2- ايمان و توكّل بر خداوند پشتوانه موضعگيرى در برابر دشمنان است. «حسبى اللّه عليه يتوكّل... سوف تعلمون»
3- هر كس در گرو كار خويش است. «اعملوا - انى عامل»
4- رهبران الهى ذرهاى عقب نشينى نداشتند و كفّار را از سازش مأيوس مىكردند. «انّى عامل»
مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ
40 - از جملهى «فسوف تعلمون» استفاده مىشود كه فرمان «اعملوا» نشانه تهديد و براى توبيخ است نه ترخيص و اجازه.
«مكانت» به معناى مقام و منزلت است كه در امور غير حسّى به كار مىرود، همان گونه كه كلمهى «مكان» در مورد محسوسات به كار مىرود. البتّه ممكن است از «مُكنت» به معناى توانايى و قدرت باشد.
مراد از «عذابٌ يخزيه» عذاب دنيا و مراد از «عذابٌ مقيم» عذاب آخرت است. <38> 1- رهبر بايد در عين محبت برخورد قاطع داشته باشد. («يا قومِ» نشانه محبت و «سوف تعلمون» نشانه قاطعيّت است).
2- ايمان و توكّل بر خداوند پشتوانه موضعگيرى در برابر دشمنان است. «حسبى اللّه عليه يتوكّل... سوف تعلمون»
3- هر كس در گرو كار خويش است. «اعملوا - انى عامل»
4- رهبران الهى ذرهاى عقب نشينى نداشتند و كفّار را از سازش مأيوس مىكردند. «انّى عامل»
صفحه : 462
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
32 - مراد از «صدق» در آيه شريفه، سخن خداوند است كه بر پيامبر وحى گشته و به صورت قرآن به مردم عرضه شده است. كلمه «مثوى» از «ثواء» به معناى محلّ اقامت دائمى است. 1- ظلم به فكر و فرهنگ جامعه، بدترين ظلمهاست. «فمن اظلم ممن كذب على اللَّه» 2- كافران بدون هيچ درنگ و تأمّلى، در همان لحظه كه حرف حقّ را مىشنيدند آن را تكذيب مىكردند. «كَذَب... اِذ جاءَ» 3- در شيوهى تبليغ، با سؤال وجدانها را بيدار كنيد. «فمن اظلم - اليس فى جهنّم»
33 - صدق و راستى داراى ابعادى است: صدق در گفتار: «جاء بالصدق» (آيهى مورد بحث) صدق در وعده: «انه كان صادق الوعد» <29> صدق در عهد: «صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه» <30> صدق در عمل: «اولئك الّذين صدقوا» <31> و كسى كه در همهى مراحل، صداقت لازم را داشته باشد «صِدّيق» ناميده مىشود. 1- مبلّغ دين، آن گاه مورد ستايش است كه خود نيز به آن چه مىگويد عمل كند. «جاء بالصّدق و صدّق به» 2- تبليغ دين، مخصوص پيامبر نيست. «جاء بالصّدق... اولئك» (كلمهى «اولئك» آمده نه «هو»). چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «أدعوا الى اللّه على بصيرة أنا و مَن اتّبعنى» <32> من و هركس از من تبعيت كند، با بينايى به سوى خدا مىخوانم. 3- يكى از نشانههاى متّقين، تبليغ پيام الهى است. «جاء بالصدق... متّقون» 4- وسيلهى دريافت نعمتها در بهشت، اراده و خواست بهشتيان است. «لهم ما يشاؤن» 5- الطاف الهى در بهشت محدوديّت ندارد. «لهم ما يشاؤن» 6- متّقين همان نيكوكاران هستند. «هم المتّقون - المحسنين»
34 - صدق و راستى داراى ابعادى است: صدق در گفتار: «جاء بالصدق» (آيهى مورد بحث) صدق در وعده: «انه كان صادق الوعد» <29> صدق در عهد: «صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه» <30> صدق در عمل: «اولئك الّذين صدقوا» <31> و كسى كه در همهى مراحل، صداقت لازم را داشته باشد «صِدّيق» ناميده مىشود. 1- مبلّغ دين، آن گاه مورد ستايش است كه خود نيز به آن چه مىگويد عمل كند. «جاء بالصّدق و صدّق به» 2- تبليغ دين، مخصوص پيامبر نيست. «جاء بالصّدق... اولئك» (كلمهى «اولئك» آمده نه «هو»). چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «أدعوا الى اللّه على بصيرة أنا و مَن اتّبعنى» <32> من و هركس از من تبعيت كند، با بينايى به سوى خدا مىخوانم. 3- يكى از نشانههاى متّقين، تبليغ پيام الهى است. «جاء بالصدق... متّقون» 4- وسيلهى دريافت نعمتها در بهشت، اراده و خواست بهشتيان است. «لهم ما يشاؤن» 5- الطاف الهى در بهشت محدوديّت ندارد. «لهم ما يشاؤن» 6- متّقين همان نيكوكاران هستند. «هم المتّقون - المحسنين»
35 - 1- يكى از پاداشهاى مبلّغان دين، عفو الهى و گذشت از لغزشهاى آنان است. «جاء بالصدق و صدّق به... ليكفّر اللّه عنهم» 2- مقام تقوا و احسان، با صدور بعضى كارهاى زشت منافاتى ندارد. (ضمير «عنهم» به همان متّقين و محسنين در آيه قبل بر مىگردد). «ليكفّر اللّه عنهم أسوء الّذى عملوا» 3- از لطف الهى همين بس كه بدترين گناهان را مىپوشاند و به نحو احسن پاداش مىدهد. «يكفر اللّه عنهم اسوأ - يجزيهم اجرهم باحسن» 4- پاك شدن از گناه و آثار آن، مقدّمهى دريافت الطاف الهى است. (اول «يُكفّر» بعد «يجزيهم») 5- خداوند پاداش متّقين و محسنين را به بهاى بهترين كارشان مىدهد. (كار متوسط آنان را نيز پاداش بهترين كار مىدهد). «بأحسن الّذى...»
36 - بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أليس اللّه بكافٍ عبده» قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «و اللّه يعصمك من الناس» <33> و «انّا كفيناك المستهزئين» <34> چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد. وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «مَن أصبح و همومه هَمٌّ واحد كفاه اللّه هموم الدنيا والآخرة» <35> كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند. 1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أليس اللّه بكاف عبده» 2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أليس اللّه بكافٍ عبده و يخوّفونك» 3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يخوفونك بالّذين من دونه» 4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يضلل اللّه - يهد اللّه» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات ديگر مىخوانيم: «يهدى اللّه من ينيب» <36> و «لا يهدى من هو مسرف كذّاب» <37> 5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فما له من مضل» 6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فما له مِن هاد» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فماله من مضل» 7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذى انتقام» 8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذى انتقام»
37 - بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أليس اللّه بكافٍ عبده» قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «و اللّه يعصمك من الناس» <33> و «انّا كفيناك المستهزئين» <34> چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد. وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «مَن أصبح و همومه هَمٌّ واحد كفاه اللّه هموم الدنيا والآخرة» <35> كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند. 1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أليس اللّه بكاف عبده» 2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أليس اللّه بكافٍ عبده و يخوّفونك» 3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يخوفونك بالّذين من دونه» 4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يضلل اللّه - يهد اللّه» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات ديگر مىخوانيم: «يهدى اللّه من ينيب» <36> و «لا يهدى من هو مسرف كذّاب» <37> 5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فما له من مضل» 6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فما له مِن هاد» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فماله من مضل» 7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذى انتقام» 8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذى انتقام»
38 - در قرآن بارها از اعتقاد مشركان به خالق بودن خداوند سخن به ميان آمده است. علاوه بر آيهى مورد بحث، بنگريد به: سورهى عنكبوت، آيات 61 تا 63 و سورهى لقمان آيهى 24 و سورهى زخرف آيات 9 و 87. كلمهى «ضُرٌّ» در برابر رحمت، به معناى هر گونه گرفتارى است. ضمير «هُنّ» براى مؤنث است و در اين جا براى بتها به كار رفته، زيرا عربها بتهاى بزرگ را به نام مؤنث مىخواندند. نظير: «لات»، «مناة»، «عُزّى» 1- بت پرستان خالقيّت خداوند را قبول داشتند. (لكن براى بتها نقش ربوبيّت و شفاعت را قائل بودند). «ليقولنّ اللَّه» 2- بتها هيچ نقشى در برابر ارادهى خداوند ندارند. «هل هنّ كاشفات - هل هنّ مُمسِكات» 3- كسى لايق پرستش است كه قدرتِ رساندن سود و دفع زيان را داشته باشد. «هل هنّ كاشفات - هل هنّ مُمسِكات» 4- دفع ضرر مهمتر از جلب منفعت است. («كاشفات ضُرّ» قبل از «مُمسِكات رحمته» آمده است). 5- توكّل تنها بر خداوند جايز است. (كلمهى «عليه» قبل از «يتوكّل» آمده كه بيانگر انحصار است). 6- خداوند از هر جهت پيامبرش را تكفّل و كفايت مىكند. «حَسْبى اللّه»(كلمه «حَسْبى» مطلق آمده كه شامل همه چيز مىشود).
39 - از جملهى «فسوف تعلمون» استفاده مىشود كه فرمان «اعملوا» نشانه تهديد و براى توبيخ است نه ترخيص و اجازه. «مكانت» به معناى مقام و منزلت است كه در امور غير حسّى به كار مىرود، همان گونه كه كلمهى «مكان» در مورد محسوسات به كار مىرود. البتّه ممكن است از «مُكنت» به معناى توانايى و قدرت باشد. مراد از «عذابٌ يخزيه» عذاب دنيا و مراد از «عذابٌ مقيم» عذاب آخرت است. <38> 1- رهبر بايد در عين محبت برخورد قاطع داشته باشد. («يا قومِ» نشانه محبت و «سوف تعلمون» نشانه قاطعيّت است). 2- ايمان و توكّل بر خداوند پشتوانه موضعگيرى در برابر دشمنان است. «حسبى اللّه عليه يتوكّل... سوف تعلمون» 3- هر كس در گرو كار خويش است. «اعملوا - انى عامل» 4- رهبران الهى ذرهاى عقب نشينى نداشتند و كفّار را از سازش مأيوس مىكردند. «انّى عامل»
40 - از جملهى «فسوف تعلمون» استفاده مىشود كه فرمان «اعملوا» نشانه تهديد و براى توبيخ است نه ترخيص و اجازه. «مكانت» به معناى مقام و منزلت است كه در امور غير حسّى به كار مىرود، همان گونه كه كلمهى «مكان» در مورد محسوسات به كار مىرود. البتّه ممكن است از «مُكنت» به معناى توانايى و قدرت باشد. مراد از «عذابٌ يخزيه» عذاب دنيا و مراد از «عذابٌ مقيم» عذاب آخرت است. <38> 1- رهبر بايد در عين محبت برخورد قاطع داشته باشد. («يا قومِ» نشانه محبت و «سوف تعلمون» نشانه قاطعيّت است). 2- ايمان و توكّل بر خداوند پشتوانه موضعگيرى در برابر دشمنان است. «حسبى اللّه عليه يتوكّل... سوف تعلمون» 3- هر كس در گرو كار خويش است. «اعملوا - انى عامل» 4- رهبران الهى ذرهاى عقب نشينى نداشتند و كفّار را از سازش مأيوس مىكردند. «انّى عامل»
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 462
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 24 - حزب 47 - سوره زمر - صفحه 462
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تلاوت توسط محمدی بحیری درباره 55 - الرحمن از سایت الکعبه با عنوان قرآن الجمعة 16-7-2010
سخنرانی توسط حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره 98 - بینه از سایت راسخون با عنوان تفسیر سوره بیّنه
مراثی (نوحه) توسط حاج محمد باقر منصوری بمناسبت محرم الحرام درباره حضرت علی اصغر ع از سایت ذاکرین با عنوان لای لای ربابی گوزدن آت اصغری
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج محمود کریمی درباره مناجات شعبانیه از سایت عقیق با عنوان مناجات شعبانیه
مناجات توسط حاج سیدمجید بنی فاطمه از سایت عقیق با عنوان مناجات با خدا
ترتیل توسط استاد سعود ابراهیم شریم درباره 103 - عصر از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره عصر - حفص از عاصم
مدایح (به شادی ) توسط استاد محمد علی کریمخانی بمناسبت رمضان المبارک درباره امام حسن علیه السلام از سایت ذاکرین با عنوان ای یوسف بوالحسن
اذان توسط استاد سید محسن خدام حسینی از سایت تبیان با عنوان گلبانگ اذان
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی جوادی آملی درباره دین از سایت راسخون با عنوان چگونگی پیدایش امت مسلمان
ندبه انتظار توسط کربلایی حمید علیمی بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان ربوده ای تو به یک عشرت دل از دستم
کلیپ سخنان توسط حجت الاسلام و المسلمین پناهیان بمناسبت محرم الحرام درباره دین از سایت راسخون با عنوان کلیپی زیبا درمورد محبت امام حسین ع به ما
کتاب صوتی توسط امام خمینی (ره) از سایت راسخون با عنوان کتاب صوتی چهل حدیث امام خمینی ره - حدیث شماره 24
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 89,306,840